عقل، والاترین موهبتی است که خالق به انسان بخشیده و به زندگی وی جهت داده و تصویر روشنی از حقیقت جاوید را برایش مشخص نموده. نگاه عمیقی که انسان به حیات خویش دارد، بازتاب تفکری ایدهآل است که صور نامعلوم دنیا را با تجزیه و تحلیل واقعیتهای ادراکی مشخص میکند و جلوه تازهای را به باورهایش میبخشد. اندیشه، تصویرگرایی ذهن را واسطهای برای درک و شناخت واقعی حقایق میداند که در اندوختههای پنهان تقدیر گم شده است.
انسان به کمک عقل خویش، هر مجهول و سؤالی را پاسخ میدهد. به اجزای ناشناخته و تصاویر ناموزون هر تردید و ابهامی جهت داده و تصویر نوینی از شناخت را به وجود میآورد. در واقع، حقیقت را از دل همین مجازها بیرون میکشد و در بیان بسیاری از صور ناشناخته، به تفکر گسترش پذیرش پناه میبرد تا با هر نشانهای که در مسیر حقیقت یافته، جلوههای اندیشهاش را آشکار نماید؛ زیرا همین تصاویر شورانگیز میتوانند سبب تغییر و تحول زندگی وی گردند.
خیال و واقعیت:
شورانگیزترین تصاویر ذهن بشر، در قالب نشانههای روشن و جذابی تحت عنوان خیال به مرحله ظهور میرسند. در واقع، تصویری روشن از حقایق پنهان و مرموزی است که اندیشه انسان را تحت تأثیر خود قرار داده و با تصویرسازیهای مکرر ذهن، مجموعه غریبی به نام خیالات را به وجود میآورد که بیانگر آرزوهای مکتوم و رؤیاهای سرکوب شده بشر است و از ذهن ناخودآگاه نشأت گرفته و در تصویرگرایی ذهن خودآگاه، قالبهای متفاوتی از خیال را آشکار میسازد.
خیال، بازتاب نگاه انسان به هستی است که آدمی را در حجم غریب آرزوهایش به این تصاویر زیبا متوسل میسازد تا با آفرینش زیبایی، حس زیبادوستی خویش را تسکین بخشد و با پذیرش شرایط و تجزیهگرایی ذهن، باورش را به نیازهای پنهانش پیوند بزند تا آنچه ز حضور چنین تفکری به مرحله ظهور میرسد، بازتابی از همان رؤیای آغازین وی باشد که چنین نقش و تصویری را به وجود آورده است.
در موج خیال آرزوها پیداست
تصویر حقیقت اینچنین پا بر جاست
چون ذره بی نشان بجوید خورشید
زین جلوه خوش هزار مقصد رسواست
واقعیت، نیاز به تجزیه طلبی و بررسی ذهن ندارد. حقیقتی روشن است که اندیشه انسان آن را با یک جمعبندی و تمرکز به خوبی میشناسد. واقعیت، تصویر روشن و شناخته شدهای از موقعیتها، نیازها، باورها و تقلای خالصانه ذهن نسبت به مجهولات است که چهره روشن خود را از میان مجموعه غریب و ناموزون ابهام و تردید آشکار میسازد. واقعیت، همان بازتاب اولیه شناخت و تصویر حقیقی دنیاست که در آن هیچ شک و ابهامی باقی نمیماند. در واقع، تمام صور شناخته شده ذهن در این مقوله با اتحاد تصویر روشن واقعیت را برملا میسازند.
واقعیت، حقیقت نابی است که هر تفکر سالم و اندیشه ایدهآلی میتواند به روشنی آن را دریابد؛ زیرا آئینهای در برابر نیازها و باورهای انسان است که صورت حقیقی این مخلوق خاکی را با هزاران تصویر و رنگ مشخص شده در ذهن همراه میسازد و در خود منعکس مینماید. واقعیت، حرکتی از جزء به کل است؛ یعنی با شناخت جزئیتگراییهای فکر، کمکم در ذهن هر انسانی نشانههای روشن واقعیت ظاهر میشوند و احساس پاک انسان را به تصویر میکشند.
ارتباط واقعیت و خیال:
هر نویسنده برای بیان تفکراتش هم به واقعیت نیاز دارد و هم تخیلات روشن و پاک. در واقع، حضور هر دو برای یک نوشته ضروری است، اما این دو حقیقت که نقطه مقابل یکدیگر هستند چگونه میتوانند در جمع و اتحادی زیبا، شگفتانگیزترین تصاویر را در یک نوشته به یادگار بگذارند. در اینجا به راههای ارتباط واقعیت و خیال اشاره میکنیم که راهگشای هر نویسنده آگاه و شایسته است.
۱) تجزیه و تحلیل فکر و ارتباط بین اجزای آن:
برای نوشتن، هر نویسندهای ابتدا در مورد موضوع به تفکر میپردازد. اندیشه انسان بسیار وسیع و گسترشپذیر است. برای ایجاد ارتباط بین واقعیت و خیال، یکی از راهها تجزیه و تحلیل فکر هنگام بررسی یک موضوع خاص است. نویسنده ابتدا یک کلیّت و مجموعه عظیمی از اطلاعات را فراهم میکند، سپس این اطلاعات را به اجزاء مختلف تقسیم مینماید. هر قسمت به بخشی از موضوع مربوط میشود. روش صحیح این است که نویسنده با تسلط بر اجزاء متفاوت اندیشهاش از جنبههای مختلف به موضوع نگاه کند و سپس به ایجاد ارتباط بین بخشهای مختلف فکرش را بپردازد.
اجزاء تفکرت چو گردد پیدا
تصویر دگر بسازد از هر سودا
با نظم نشیند اینچنین با عزت
با رنگ تخیل است بی شک، زیبا
این اجزاء مختلف اندیشه، معمولاً در بسیاری از موارد با هم تفاوت دارند؛ زیرا بخشی از تفکر به نیازها میاندیشد و بخشی به آرزوها و خاطرات گمشده ذهن و بخشی به آنچه میبیند و واقعیت دارد بها میدهد. هنر نویسنده این است که تمام این بخشها را با وجود تفاوتهای مختلف، به یک حقیقت کلی متصل سازد؛ یعنی نمایشی از این تفکرات را در ذهن خیال پردازش به وجود آورد، سپس این خیال را به واقعیت موجود پیوند بزند و واقعیت را از دل تخیلش بیرون بکشد تا یک هماهنگی خاص مابین واقعیت و خیال در نوشته به وجود آید.
۲) تصویرسازی و کشف راز و رمزهای ناخودآگاه ذهن:
ناخودآگاه ذهن انسان، دنیای پیچیده و بزرگی از مفاهیم و محفوظات بسیار است که به صورت مستقیم، بر تخیل انسان تأثیر میگذارد. در واقع میتوان گفت، خیالپردازی از همین بخش ناخودآگاه تغذیه میشود، پس برای ایجاد ارتباط بین واقعیت و خیال در نوشتن، هر نویسنده آگاه به این حقیقت، به دنبال کشف راز و رمزهایی میرود که به صورت نهفته و پنهان در بخش ناخودآگاه ذهن حضور دارند. بهترین راه برای کشف این رموز، تمرکز نمودن بر رؤیاهاست؛ زیرا رؤیاها، آغازگر بسیاری از خیالات ما هستند که زمینههایشان در ناخودآگاه ذهن پنهان است.
تمرکز کردن بر رؤیاها، ذهن را با تصاویر موهومی از خیال آشنا میسازد؛ یعنی ذهن با تصاویری که به صورت مکرر از بخش ناخودآگاه نشأت گرفته در خودآگاه به تصویرسازی میپردازد. زمانی که نویسنده بتواند این تصاویر را با تفکرات قابل تعریف و تفسیر ذهن ادغام نماید، تصویری از خیال در اندیشه نقش میبندد، خیالی که آغازگرش همان رؤیاهای بخش ناخودآگاه است که در یک بسترسازی زیبا در خودآگاه ذهن آشکار شده، پس یک مجموعه از تخیلات زیبا را در فکر انسان به وجود میآورد.
مرحله بعد این است که نویسنده تخیلاتی را که در ذهنش مصور ساخته، با نشانههایی از واقعیتهای ادراکی پیوند بزند؛ یعنی خیال را چون روح در جسم واقعیت وارد نماید که با حلول این تخیلات، واقعیتها رنگ دیگری میگیرند. تصاویری ناب ذهن را به تصویرسازیهای جانبی گرایش میدهند و با این حرکت، تصویر در تصویر به وجود میآید و خیال و واقعیت را در یک هماهنگی خاص به یکدیگر متصل میسازند.
آید ز خیال نقش و تصویر دگر
زیبا شود از حضور آن، فکر و هنر
هر نقش بیافریند اینجا هنری
از رنگ خیال می دهد باز خبر
۳) نقش آفرینی واقعیتها:
به دنبال تصویرسازیهای مکرر ذهن، نویسنده با ابهامی روبهرو میشود که شاید برخاسته از همین تصویرگراییهای مکرر بوده. در این حالت، بهترین کار اندیشیدن به تصاویر خیالی است که به نویسنده این امکان را میدهد که از دل این تصاویر به نقشآفرینی واقعیتها نیز بپردازد. در واقع، از مفاهیم موجود که بیانگر واقعیت هستند، تصویری روشن میآفریند که نتیجهاش بسط و گسترش واقعیتهاست.
با نقشآفرینی واقعیت، ذهن نویسنده با دو مجموعه روبهروست. یک مجموعه عظیم از تصاویر مختلف و رؤیاها و خیالات و مجموعه کوچک و شناخته شدهای از واقعیتها که در تصاویر روشن مصور گشتهاند. با توجه به این شیوه، نویسنده هر نقش این واقعیت را به صورت محور و مرکز اصلی تفکرش قرار میدهد و چند نمونه از تصاویر خیالی را با صور قابل تعریف واقعیت همراه میسازد تا بین این نقش و آن تصاویر، ارتباط معنایی به وجود آید.
مرحله بعد، نویسنده با مجموعه گستردهای از نقشهای واقعی و تصاویر خیال روبهروست که با روشی که بیان شد، هر نقش واقعی با تصاویری از خیال ارتباط خواهد داشت. در این حالت، دیگر خیال از واقعیت جداییناپذیر خواهد بود و یک مجموعه کلی از حقایق درک شده در ذهن به وجود میآید که معنای واقعی آن، موفقیت و پیروزی در بیان واقعیتهاست که هر نویسنده توانایی را بر چنین حقایقی مسلط میسازد.
آید چو ز واقعیت اینجا تصویر
هر نقش خیال می شود زان تفسیر
این صورت بی نشان که گردد پیدا
با جلوه خوش شود در آخر تعبیر
۴) هدف گرایی:
با توجه به پیچیدگی ذهن و گسترده بودن مفاهیم موجود در آن، هر نویسنده برای موفقیت در ارتباط واقعیت و خیال، باید به هدفگرایی روی آورد. هدفگرایی، یعنی به تمام اندوختههای ذهن چه در قالب تصاویر خیال و چه به صورت مفاهیمی از واقعیت جهت بخشد و یک هدف مشترک بین واقعیت و خیال به وجود آورد. این هدف باید با توجه به معنی و مفهومی باشد که از ابتدا برای بیان مطلب در ذهن داشته و به نوعی با موضوع مطرح شده ارتباط دارد.
هدفگرایی، پراکندگی و تشویش ذهن را از بین میبرد و نویسنده را با یک مجموعه منظم و قابل تعریف از واقعیت و خیال روبهرو میسازد. در واقع، جزئیتهای ناشناخته و صور نامفهومی که سبب جدایی خیال و واقعیت میشوند، با این هدفگرایی به یک نظم منطقی با داشتن معنای مشترک هدایت میشوند، پس عوامل مخرب ذهن و اضطرابآوری که نویسنده را سردرگم راه مینماید، با این روش از بین خواهد رفت و نویسنده با تصویر روشنتری از آینده روبهرو خواهد شد.
با هدفگرایی، اختلافاتی که در مفاهیم موجود در این مجموعه حیرتانگیز وجود دارد، تحت تأثیر یک معنای کلی و تفسیر هماهنگ از بین خواهد رفت، پس ذهن دیگر درگیر شاخههای مختلف اندیشه نخواهد بود، بلکه میتواند با یک نظمبخشی به اصل واقعیتهای ادراکی، ز هر نشانه به تصویر روشنی از موضوع برسد و با هماهنگی لازم، هدف را از دل این تصاویر بیرون بکشد که در واقع، معنابخش این حقایق خواهد بود.
دورست ز اضطراب دل، صورت فکر
مقصود بُوَد در ین میان حکمت فکر
با نظم و هدف عیان شود غرق هنر
هر نقش که رنگ دارد از قدرت فکر
۵) خلاقیت:
یکی از مؤثرترین راههای ارتباط واقعیت و خیال در نویسندگی، داشتن خلاقیت است؛ زیرا خلاقیت نشأت گرفته از خیالات و اندیشههای تغییر یافتهای است که در ارتباط با تصاویر رؤیایی و آرزوهای مکتوم انسان به ظهور رسیده، پس آنچه با این تصاویر ارتباط دارد، میتواند سبب انگیزههای شناختی و نوازشگر احساسات انسان باشد که به واقع، نوعی هنرنمایی اندیشههای پنهانی است که در پشت این تصاویر گم شدهاند.
خلاقیت، هنر یک نویسنده است؛ زیرا تصاویر رؤیایی ذهن را به واقعیت پیوند میزند. در واقع، از دل واقعیتها این خیالات گمشده را بیرون میکشد و با ارائه زیباترین تصاویر ذهن، یک وابستگی و پیوستگی بین واقعیت و خیال به وجود میآورد تا گسستگی و اختلاف بین این دو از بین برود و جلوههای روشن حقیقت، در بستری از صور شناختی به ظهور رسد.
خلاقیت این امکان را به نویسنده میدهد که با وجود حضور واقعیتها، باز هم ذهنش را برای خلق تصاویر خیالی آماده سازد. در واقع، از هر جزء صد تصویر مصوّر مینماید و با این تصاویر خیالی، به راهبردهای شخصی ذهن نیز جهت میبخشد تا با خلق زیباترین نشانههای هنری و خلاقیتهای فکری، به شورانگیزی نوشته جهت دهد و هر تصویر دیگری که میتواند در این هماهنگی اختلال به وجود آورد، در این مسیر محو گردد.
خلاق بُوَد چو فکر و اندیشه ما
پیدا شود از حضور آن ریشه ما
شیرین حقیقت است در سایه نور
تقدیر، نهان کند چنین تیشه ما
۶) تسلط بر خیال:
تخیل، دنیای عظیمی از تصاویر و نقشهای حیرتانگیز است. گرچه میتواند بر زیبایی نوشته بیفزاید، در صورت عدم مهارت نویسنده به پریشانی و تشویش ذهن منجر خواهد شد. یکی از ظریفترین راههای ارتباط واقعیت و خیال، تسلط بر این تصاویر است. در واقع، ذهن نویسنده باید با یک جمعبندی کلی از نیازها، آرزوها و خواستههای درونیش به تصویرسازی ذهن جهت بخشد تا خیالپردازی بیش از حد، سبب گسستگی فکر نشود.
اگر نویسنده به این امر مهم اهمیت ندهد، خیالپردازی آنقدر زیاد میشود که نویسنده را سردرگم بیان منظور و هدف خود، از واقعیت دور میسازد تا جایی که دیگر نشانهای از واقعیت باقی نمیماند. تسلط بر خیال، راهکار مؤثری است که نویسنده را بر تواناییهایش مشرف میسازد. تصاویر خیالی را مهار میکند و به نشانههای خیالبرانگیز هر مقصد و مقصودی جهت میدهد تا صور حقیقت از مجاز متمایز گردد.
نویسنده با تسلط بر خیال، احتمال پریشانی و گسستگی افکار را از بین میبرد و ذهن را در یک موقعیت کاملاً مشخص و تعریف شده، با حقایق روبهرو میسازد تا هر آنچه به صورت پنهان در ذهن باقی مانده، به صور مختلف به ظهور رسد. در این میان، معانی و تصاویر روشن و مجموعه کاملی را به خواننده معرفی مینماید.
گر رام شود خیال در وسعت فکر
پیدا شود از حضور آن حکمت فکر
تصویر حقیقت است در سایه نور
هر لحظه عیان شود ز این قدرت فکر
۷) تعدیل واقعیتها:
برای آن که نویسنده بتواند ارتباط درستی بین واقعیت و خیال بهوجود آورد و نوشتهای در حد کمال خلق نماید، باید محالات را ممکن سازد. در واقع، آنچه ما به عنوان محال و غیرممکن میشناسیم، اغلب از طریق خیالپردازی ممکن میشود. با این کار میتوان واقعیت را بهگونهای خاص به خیال پیوند زد و با تعدیل واقعیتها، تصویر روشن و هدفی دستیافتنی را در ذهن طراحی نمود که خودبهخود، بیانگر تواناییهای درون و رسواگر حقیقتی ژرف است و میتواند جذابیتهای فراوانی را به وجود آورد.
با تعدیل واقعیتها، نوشته از حالت یکنواخت خارج میشود و با تنوعگرایی در مضامین و مفاهیم ارئه شده، تصویر در تصویر خواهد آمیخت و در این نظم و هماهنگی خاص، نشانههای شکبرانگیز از اندیشه انسان پاک میگردد و صور خیال به معانی ذهن و تصویر واقعی هدف رنگ نیاز خواهد بخشید که خود به عنوان باوری روشن، به اصول شناختی جهت داده و هدف نهایی را ممکن میسازد.
ممکن شود اینچنین حقیقت ز مجاز
هر دل شود از حضور آن غرق نیاز
در عالم بی نشان اندیشه ما
باشد ره این خیال، رسواگر راز
۸) معناگرایی:
هر نوشتهای نیاز به جذابیتهای خاصی دارد، تا خواننده را تحت تأثیر خود قرار دهد. در واقع، خیالپردازی به نوشته جان تازهای میبخشد و ذهن را از پردازش به موضوعات تکراری باز میدارد، اما این جان بخشیدن خیال بهتنهایی نمیتواند جذابیت به وجود آورد. در واقع، در کنار این هنرنمایی نیاز به ارتباط با واقعیت داریم. چنین ارتباطی به وجود نخواهد آمد، مگر با معناگرایی که به این خیالپردازی هدف میبخشد. نویسندهای موفق است که بتواند به نوشتهاش معنای خاصی ببخشد، معنایی که برگرفته از واقعیت و هماهنگ با جلوههای خیال است. در این حالت، ارتباط صحیحی بین واقعیت و خیال به وجود میآید و بیشترین تأثیرگذاری را بر روی خواننده خواهد داشت.
با توجه به علل فوق، نویسنده با ارتباط واقعیت و خیال به موفقیتهایی دست خواهد یافت که حقیقت نوشتههایش را به عنوان یک واسطه، برای بیان آرزوهایش به تصویر خواهد کشید و در این حالت است که میتوان چنین نوشتهای را الگوی دیگر نویسندگانی قرار داد که به صورت افراطی خیالپرداز و یا کاملاً واقعیتگرا هستند. با رعایت نکات فوق، افکار نویسنده میتواند در ذهن خواننده بیشترین تأثیر را داشته باشد.
ملیحه هدایتی
دیدگاهتان را بنویسید