انسان برای هدفمند بودن در زندگی، باید خود و نیازهایش را بشناسد. همین نیازها او را در پیوند با هم نوع به درک اصول و قوانین خاص اجتماعی سوق می دهند تا آنجا که جامعه را مأمن رشد و کمال خویش می داند و از طریق شناخت صور مختلف ارتباط و تقویت نشانه های ادراکی، به جمع بندی این اصول شناختی می پردازد تا با پذیرش هر حکومتی، مسیر رسیدن به هدف برایش هموار گردد. در غیر این صورت، از طریق صحیح باز خواهد ماند و در کلیت اجتماع نشانه های پیوند از بین خواهند رفت، پس تصویری از استبداد به وجود خواهد آمد؛ زیرا پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد.
باید ز نشانه های قدرت ترسید
در اوج سکوت، غرق در این تردید
گر بوده هدف برای انسان معلوم
باشد ره این حقیقت اینجا جاوید
جامعه انسانی یک کل در هم پیچیده و گاه ناهمگون است. هر کلیتی، در برگیرنده اجزاء و نشانه های غریبی است که صور متفاوتی از ادراک را آشکار می سازد. جامعه نیز با حضور این اجزاء که متشکل از انسان های متفاوت با عقاید و اندیشه های ناهمگون است، پیوسته با دیگر نشانه های اجتماع در قالب فرهنگ، هنر و تصاویر شناختی، یک کلیت پیچیده را به وجود می آورد که هر جزء آن در ارتباط با دیگر اجزاء، گاه خارج از این محیط، با بازخورد مثبت به تصویر سازی و هدف گرایی متصل می گردد. اگر افراد جامعه در این مسیر دچار سستی و غفلت شوند، این صور در رنگ ها و جلوه های ناهمگونی از هدف آشکار خواهند شد تا آنجا که استبداد را بر جامعه غالب خواهد نمود. در این صورت، می توان اعتراف نمود که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد.
در جامعه گر نبوده وحدت بر پا
هر حاکم مستبد شود بی پروا
دورست چنین جماعتی از عزت
چون حکم غلط نماید اینجا والا
کلیت جامعه چون در برابر نشانه های خطاگونه و راهبردهای غلط اجتماعی قرار گرفت، از مسیر صحیح خود دور می گردد و آن پیوستگی و اعتمادی که باید به حجم غریب افکار پریشان این ملت نظم بخشد، از بین می رود پس صور ناهمگونی از عقاید بر جامعه حاکم می گردد و هر فرد راه بی نشانی را خواهد جست. در این حالت، پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد؛ زیرا آنانکه از مسیر صحیح فکر کردن باز مانده اند، عوض تفکری سالم راهی را می پیمایند که گمان غلطشان به آنان فرمان داده است، پس در این پریشانی و گسستگی فکر از روی نادانی به حکومت اعتماد کرده و سرنوشت خویش را به دستان قدرتی پوشالی می سپارند که به دنبالش، استبداد حاکم خواهد شد.
گاه تفکر انسان، درگیر گرایشات مبهمی می گردد که ذهن را در حجم غریبی از نشانه های ادراکی سردرگم می نماید. در این حالت، تصویر غلطی از هدف و نیازهای مفرط انسان به وجود می آید که در نهایت وی را اسیر باورهایی برخاسته از ذهن ناخودآگاهش می سازد. این باورها در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی می توانند اثرات منفی و بازخوردهای متفاوتی درقالب آزمون و خطا به وجود آورند. حضور همین باورها، سبب اعتماد کاذب مردم شده و تصویر نامفهومی از هدف را در ذهن ها به وجود می آورد تا آنجا که به وضوح می توان گفت، پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد، اما چنین اعتمادی جز شکست و عقب ماندگی، چیزی به دنبال نخواهد داشت.
مردم چو ز باوری غلط یاد کنند
در آتش ظلم، داد و بیداد کنند
زین رسم غلط حمایتی نیست دگر
گر هر شب و روز، باز فریاد کنند
زمانی که افکار ملت تحت باورهای غلط، اسیر خواسته های پوچ حکام مستبد گشت، تصویر روشنی که می توانست آینده ای مملو از موفقیت و پیشرفت را به ملت نشان دهد، از ذهن ها پاک شده و عوض آن تندیسی از قدرت، حاکم خواهد شد تا آنجا که تصویر آینده را مبهم و تاریک نشان خواهد داد. گر چه این اعتماد، خود علت غفلت مردم در کلیه زمینه های اجتماعی بوده، اما بیشترین ضربه را از سیاست خواهند دید تا جایی که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد و رشد این باورها، خود تمثیلی از تسلط قدرت بر ذهن و افکار مردم بوده که عوض انسانیت، جنایت و جای عزت، خفت را توسعه می دهد.
ملتی که به حکومت و دولت خویش اعتماد می کند، بدون در نظر گرفتن نقص ها زمینه استبداد را فراهم می سازد تا آنجا که دیگر حق اعتراض را نیز نخواهد داشت. یک حکومت استبدادی از اعتماد ملت پله های موفقیت خود را می پیماید و راه رسیدن به هدف خویش را با عبور از اهداف و خواسته های مردم هموار می نماید تا آنجا که به واقع می توان معترف شد که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد. در این حالت، افکار ملت در قبضه قدرت حاکم اسیر می شود و راه رشد و شکوفایی، خلاقیت و هنر نیز سد گردیده و تنها تصویر درهم پیچیده ای از نیازهای مردم و اهداف غیر منطقی دولتها، حاکم خواهد شد.
خطای مردم در زمینه کشف حقایق جامعه، نتیجه اعتماد و غفلتی نا به جاست که مسیر ظلم و استبداد بیشتر حکام را فراهم می سازد. به دنبال این غفلت، روز به روز به وعده های تو خالی حکومت افزوده می شود و آنانکه غرق گمراهی به راهکارهای پیشنهادی دولت ها اعتماد می کنند، در واقع زمینه سقوط خویش و نابودی نیازها و استعداد هایشان را فراهم ساخته و با این شیوه غلط، زمینه گسترش باورهای خود را مهیا می نمایند تا آنجا که می توان با اطمینان کامل گفت، پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد و این مطلب، در حقیقت آئینه هدف گرایی غلط دولت هاست که ز انسانیت چشم پوشیده و تصویر موهوم و ناشناخته ای از حقیقت را آشکار می سازند تا آنجا که در ادامه تنها تندیسی از قدرت باقی می ماند.
از وعده پوچ، جان مردم بی تاب
هر حاکم مستبد نماید در خواب
مردم ز چنین جنایتی در رنجند
در کوزه عمر مردمان نَبوَد آب
حکومت استبدادی ز ملت واسطه ای بهر تحقق اهداف شومش می سازد و تنها راه رسیدن به هدف را گمراه نمودن اذهان عمومی می داند. در این حالت، مردم تحت سلطه استبداد ز حقیقت فاصله می گیرند و در موجی از خطاهای مکرر خویش پا در دایره ای از آرزوهای پوچ می نهند بنابراین به حاکمان ظالم این فرصت را می بخشند که از غفلت آنان سوء استفاده کرده و حقایق جامعه را در ظاهری پوشالی پنهان سازند. با این پنهان کاری راه چپاول و غارت بیشتر اموال بیت المال فراهم می گردد، به گونه ای که هر انسان اندیشمندی به این واقعیت می رسد که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار می گردد. در این صورت، واقعیت ها پیچیده تر از گذشته به مرحله ظهور می رسند تا آنجا که دیگر راه تشخیص نیک از بد و صحیح از غلط بسیار سخت می شود.
وقتی در جامعه اندیشه های آرمان گرایانه با تصورات واهی همراه شوند، تصویر دروغینی از آرزوها را به وجود می آورند. در واقع، نوعی کمال گرایی فریبکارانه بوده که افکار عمومی را درگیر اندیشه های دور و درازی می نماید که برخاسته از تعالیم ریاکارانه در جامعه است. در این حالت، اصل کمال طلبی نادیده گرفته می شود وتندیسی از کمال در قالب تصورات پوچ بر اذهان عموم غالب می گردد. همین نکته با تناقض گویی در زمینه های مختلف اجتماعی، سبب تنش های متعددی در سطح جامعه می شود، به گونه ای که می توان پایه های نظام استبدادی را بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت دانست تا آنجا که با خطا محوری، ذهن آشفته مردم در مسیر کمال به تصویر سازی های نمادین می پردازد و زمینه استبداد بیش از پیش فراهم می گردد.
تصویر غلط چو نقش بندد درما
اندیشه شود ز بودنش ناپیدا
تاریک نماید اینچنین تصویری
وحدت نَبُوَد ز این تفکر بر پا
به دنبال کمال گرایی مجازی، تندیسی از قدرت به وجود می آید. آنانکه در پی قدرت هستند، با ادعای پوچ و محال برای خود جایگاهی از سیاست قرار داده و با بهره گیری از غفلت مردم و رواج افکاری غلط، با محوریت کمال طلبی انسان محیطی مزورانه به وجود می آورند. همین مطلب به نوعی سبب اثبات این حقیقت می گردد که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است، چنانکه با اعتماد بر چنین ادعاهای پوشالی، تصویر قدرت با احاطه جامعه در سیطره استبداد، محیطی وحشت انگیز مملو از خفقان سیاسی به وجود می آورد.
زمانی که قدرت طلبی محور اداره جامعه قرار گرفت، صور مجازی و نشانه های دروغینی از هدف گرایی در بین مردم رواج می یابد. هر کس ذیل قدرت کاذب با ترس و بیم از آینده، دچار تزلزل روحی و نابسامانی اخلاقی شده و آرامش خود را از دست می دهد. در چنین محیطی، استبداد به شکل گسترده ای جامعه را در بر می گیرد. هر تصویر غلطی که در ذهن مردم نقش بندد، راهگشای بیشتر این استبداد خواهد بود تا آنجا که به وضوح می توان به این نکته اشاره کرد که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است. به صورتی که هر قدرت طلب کذابی می تواند پله های موفقیت خویش را با زیر پا نهادن اصل و قانون انسانی بپیماید.
زین وحشت و ترس رفته آرامش ما
تاریک بُوَد نشان هر خواهش ما
چون قدرت کاذب اینچنین حاکم شد
مغلوب نماید از خطا، بینش ما
حذف آزادی با استبداد ارتباط تنگاتنگی دارد. به گونه ای که در سکوت و خفقانی که حاصل حضور قدرت و استبداد بر جامعه بوده، هر نشانه ای که می تواند به اندیشه های ملت جهت بخشد، نادیده گرفته شده و تصویر ناموزونی از قانون در جامعه رواج می یابد. این قوانین مدون، گاه آنچنان با هدف یابی حاکم مستبد هم جهت است که دور از مرام انسانی، مردم را از آزادی های سالم محروم می نماید و در مقابل، ریشه استبداد روز به روز محکم تر می گردد، پس به واقع پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است تا آنچه با منافع قدرت طلبان و سیاستمداران بی فرهنگ مغایرت دارد، از لیست قوانین مدون شده حذف گردد و مردم تحت فشار سیاست حکام از آزادی محروم شوند.
خفقانی که استبداد در جامعه به وجود می آورد، نمایشی از سیاست بازی های بی شرمانه ای است که مردم جامعه را از ابراز عقیده و بیان خواسته هایشان محروم می نماید. ترس از اعتراض، بازتاب وحشتی است که حاکم مستبد برای رسیدن به اهداف شومش در جامعه غالب ساخته. این مطلب، نماد دروغ محوری در جهت هدفمند نمودن اقدامات مستبدانه بوده که تمام جنبه ها را در بر می گیرد. در چنین جامعه ای، به دلیل غفلت مردم و تصویرسازی غلط از هدفهای متعالی، حیله و تزویر به میدان می آید. این ریاکاری بر ترس از اعتراض مردم می افزاید. به گونه ای که هر نوع فریادی با نماد اخلاق، معرفت و ایمانی مزورانه سنجیده می شود و آنکه حق را می گوید، گاه در تصویر دروغینی از کفر و نفاق جلوه گر می شود، بنابراین به واقع می توان گفت پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است.
با درد سکوت چون بسوزد دل ما
نابود شود ز غصه هر حاصل ما
زین غفلت و درد و رنج و محنت اینجا
افزون شود از ستم، چنین مشکل ما
اطاعت بی چون و چرا از فرامین مستبدانه حکام چنین جوامعی، یا به دلیل ترس بوده یا غفلت که در هردو حالت، زمینه استبداد طلبی را بیشتر می سازد. آنچه از جانب سیاستمداران چنین جوامعی بر مردم غالب می شود، تصویری از قدرت نمایی در ظاهری کاملاٌ زیبا و هم جهت با اخلاق و مرام انسانی است، اما این تنها ظاهری پوشالی بوده که در باطن، بسیار کریه و ناپسند می نماید.
قدرت در چنین سیاستی از غفلت و اعتماد مردم سوء استفاده می کند. آنچه به آنان وعده داده شده، تصویر دروغینی از آرمان های زیباست. چنین جوامعی همواره بر مبنای دروغ اداره می شوند؛ زیرا تا غفلتی نباشد، خطا و لغزشی هم نخواهد بود پس پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است تا نمادگرایی دروغین، زمینه گسترش اهداف حاکمان مستبد را فراهم سازد.
تمجید مکن ز ظلم و این استبداد
از درد سکوت گشته پنهان فریاد
با غفلت و اعتماد مردم بی شک
طوفان ستم عیان شود در این باد
در هر جامعه ای، هدف گرایی با ارزشهای اخلاقی و انسانی، مجموعه ای از تفکرات سالم و نیازهای کمال گرایانه را به وجود می آورد. این مجموعه تصویر روشنی از حقایق نابی است که باید در هر جامعه انسانی حضور داشته باشند، اما چنانچه این نشانه های روشن تحت تأثیر افکار غلط سیاستمداران و غفلت مردم قرار گرفت، دیگر راهکارهای سازنده و روشهای موفقیت آمیز، پاسخگوی نیازهای جامعه نخواهد بود.
تصویری که از این جامعه به ظهور می رسد، مجموعه درهم پیچیده و ناشناخته ای از حضور انسان هایی است که با یکدیگر احساس بیگانگی می کنند و آن وحدتی که باید بین ملت برقرار باشد، تحت الشعاع چنین تفکری از بین می رود. در این حالت، مجاز گرایی زمینه بیشتر استبداد را فراهم می سازد. از آنجا که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است، دیگر در جامعه فرصت اصلاح و آرمان گرایی مثبت وجود نخواهد داشت.
در جامعه ای که اصل بر فرع غالب می شود، حقایق به شکل غلط برانگیزی با نشانه های فریب همراه می شوند. توجه به مجازها، سبب غفلت از اصل و حقیقت شده و نشانه های تحول تحت تأثیر خطاهای ادراکی، در قالبی از دروغ به میدان قدرت می آیند. به دنبال این تصویر گرایی غلط، نوعی رقابت نا سالم بین قدرت طلبان به وجود می آید. در این حالت، غفلت و اعتماد مردم نیز بر این حق کشی می افزاید تا آنجا که مردم با این رقابت وحشیانه قدرت، پایمال سیاست بازی های دروغین آنان می گردند، پس به جرأت می توان اعتراف کرد که پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است. در این حالت، دیگر تردیدی بر استبداد باقی نمی ماند.
مردم ز چنین رقابتی رنجورند
در اوج سکوت، از حقیقت دورند
بر ظلم و جنایتی که باشد بر پا
قدرت طلبان بی کفایت کورند
تمرکز قدرت به محوریت تزویر، نوعی استبداد پنهان به وجود می آورد و گروهی پایمال خود خواهی و سیاست محوری قدرت گشته و چهره واقعی حقیقت رنگ می بازد و تصویری دروغین از سیاستی به ظاهر انسان مدارانه، روی کار می آید. توجه به این صور مجازی، جنبه های اخلاقی را نابود می سازد و بر خطا و لغزش سیاستمداران می افزاید. جاذبه های دروغینی از قدرت به وجود می آورد و درنهایت، به استبداد و سیاست های غلط می انجامد پس به واقع پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم به حکومت استوار است.
در جوامعی که اینگونه تحت سیطره قدرت قرار دارند، دیگر نشانی از آزادی و رنگی از انسانیت نیست، زیرا آنچه باید به ظهور رسد، تنها اهداف شوم حاکمان مستبد بوده و اهداف انسانی در چنین جوامعی دیگر جایی ندارد. با این خطا، جامعه نمادی از قدرت خواهد شد، قدرتی که تنها به محوریت یک فرد و حکومت وی بر گروهی از انسان های بی گناه به ظهور رسیده است.
ملیحه هدایتی
دیدگاهتان را بنویسید