پایه های نظام استبدادی

پایه های نظام استبدادی

اجتماع انسانی، مجموعه در هم پیچیده ای از اندیشه ها و خواسته های پنهانی بشر است که در یک حجم غریب، به ابراز حقایق جهت می بخشد. گاه به واسطه حضور یک نشانه در مسیر تحول به جایگاه ویژه ای از انسانیت می رسد و زمانی با جابه جایی بخشی از این خواسته ها، به اصول پایداری دست می یابد که خود تحول بخش اجتماع در برهه ای از زمان می باشد، اما همین اصول گاه بر عکس اهداف بشری عمل می کنند و سبب سردرگمی و هرج و مرج بیشتر اجتماع می گردند، به گونه ای که کلیتی با اجزائی غریب به وجود می آورند و در این صورت، اداره جامعه شکل استبداد می یابد.

جامعه ای که در آن قدرت در دست یک فرد قرارگیرد، ابراز هر اندیشه ای می تواند مخالفت محسوب شود، پس در چنین اجتماعی هیچ ذره ای غرق در کلیت نخواهد شد و هر جزء دور از حقیقت، به صورت مهره ای سر گردان به استبداد فرصت بیشتری می دهد تا فرع را جایگزین اصل سازد و نشانه های حقیقی را با مجاز پنهان سازد، پس به جرأت می توان گفت، یکی از پایه های نظام استبدادی، محوریت یک فرد به عنوان مستبد در جامعه انسانی است که قدرت را در اختیار داشته و از پذیرش هر واقعیتی کناره گیری می کند تا در یک پوشش سیاسی، نشانه های فراموش شده استبدادش را دوباره در تصویر دیگری از فریب آشکار سازد.

 

هر حاکم مستبد چو بیداد کند

صد ها دل رنج دیده فریاد کند

در شعله آتشش بسوزد زن و مرد

فریاد کشد چو ناله در باد کند

 

حضور قدرت در دست یک فرد با عوامل ذینفع، به محکم شدن پایه های نظام استبدادی کمک می کند تا آنجا که از هر توان و نیرویی که در اختیار دارد، برای به کرسی نشاندن خواسته و نظر خویش بهره می برد. ستون استبداد محکم تر می شود و غربت حضور این قدرت کاذب، می تواند به تمامی استعدادهایی که در جامعه حضور دارند ضربه بزند که به نوبه خود، برای تحکیم بیشتر قدرت به عنوان واسطه ای در دست استعمار گرانی است که طالب استبداد بیشتر بوده اند و زمینه گسترش آن را با نشانه های پنهانی که نمی توان به وضوح در جامعه دید، فراهم می سازند. در چنین حالتی، پایه های نظام استبدای بیش از پیش محکمتر می گردد تا آنجا که دیگر نام و یادی از حقیقت انسانیت، در جوامع بشری نخواهد بود.

 

پیشنهاد میکنم این مطلب را هم مطالعه کنید: استواری پایه های نظام استبدادی بر جهل و خرافات

 

نکته قابل توجه این است که در چنین جوامعی، هرگز فرد مستبدی که به عنوان حاکم به استبداد خویش جهت می بخشد، به تنهایی حول محور استبداد نمی چرخد، بلکه همیشه یک نهاد و سازمان ویژه در جهت تحقق اهداف این حاکم حضور داشته اند، پس چنین نهادهایی می توانند به عنوان پایه های نظام استبدادی، به خواسته های پوچ حکام ظالم جهت بخشند. تصویر چنین اجتماعی، چون نمایش خیمه شب بازی بوده که تصاویر مبهم و نامعلومی از نمایش قدرت را آشکار می سازد، وگر چه قدرت در دست یک فرد تحکیم گردیده، قشری در حول محوریت این قدرت، از موقعیت موجود در جامعه بهره می برند.

 

کرکس صفتان به گرد هر لاشه تن

جمعند چنین به گرد این خاک وطن

هر ذره شود چو گم در این راه غریب

می سوزد از این نشانه، جان کنج بدن

 

زمانی که سازمانی خاص تحت حمایت نیروهای پنهان، به عنوان پایه های نظام استبدادی به ظلم و ستم بیشتر این حکام جهت می بخشند، از محوریت حکام مستبد اهداف و نشانه های شومی بروز می یابد که برای تحقق آنها، حاکم باید به چنین نهادی متکی باشد تا آنجا که بدون حضور آن گروه، فرد مستبد نمی تواند به تنهایی خواسته های ضد بشری خود را کنترل کند. در چنین حالتی، گاه از هر نشانه ای که خود به خود به مقصود می پیوندد، می توان تصویری نوینی از تحول و تغییری منفی را ترسیم نمود تا آنجا که شکل واقعی اجتماع بشری، در قالب استبداد بیشتر به جنگلی از نیاز های حیوانی مبدل می گردد و دیگر تصویر واقعی انسان ترسیم نخواهد شد.

 

چون در آیینه دل گرد و غباری است نهان

نقش انسان شده تاریک ز این درد زمان

 

یک حکومت استبدادی، همواره در صدد تحکیم قدرت خود می باشد. استمرار ورزیدن بر ظلم، به عنوان یکی از پایه های نظام استبدادی، به این هدف شوم جهت می بخشد. به صورت کلی قدرت، حقیقت انسان بودن را از اجتماع می گیرد. کسی که حول محور قدرت می چرخد، حاضر است پا بر همنوع خود گذارد و بهر خواسته های پوچ خویش، جمعی را فدا سازد؛ چون سلاح مقاومت او، ظلم بیشتر است و همین مطلب می تواند سبب گسترش جنایت هایی باشد که چه به صورت پنهانی و چه آشکارا در چنین جوامعی رخ می دهد.

برای تحکیم پایه های نظام استبدادی، حاکم از هر نشانه ای که می تواند در جهت پیشبرد اهدافش مثمر ثمر باشد، به عنوان یک کلیت بهره می برد، کلیتی که با تقسیم اجزاء خود به خطای بیشتر حاکم می انجامد تا آنجا که افراد بشر را چون اجزاء این خواسته، در مسیر اهدافش به خطر می اندازد تا صورت نوینی از قدرت را به نمایش گذارد. در چنین اجتماعی، نمی توان چهره واقعی وجدان و مرام انسانی را دید؛ زیرا هر نشانه چه در قالب هدف باشد و چه به صورت آرزوهای پنهان، خود به خود در شکل و تصویر غریبی از استبداد، به عرصه نمایش قدرت آمده و به ظلم و جور بیشتر جهت می بخشد.

 

بر ظلم فزاید اینچنین غرق هوس

وجدان نَبُوَد، بریده اینگونه نفس

بر رنج زمانه چون گشاید ره خود

محکوم شود هزار بلبل به قفس

 

در جوامع انسانی اگر جهل و غفلت گسترش یابد، زمینه خطای بیشتر حاکمان فراهم می گردد. در واقع، عدم آگاهی و انحراف اذهان عمومی، به عنوان یکی از پایه های نظام استبدادی می تواند به شکل گیری بیشتر قدرت و تحکیم خواسته های استبدادی بینجامد که خود سبب تغییرات منفی، در سطح جامعه خواهد بود. حاکم مستبد از جهل عمومی بهره بسیار می برد. هر نشانه قدرتش را در سایه این غفلت، پنهان می سازد تا چهره کریه استبداد را در نقابی از تزویر به نمایش گذارد و روز به روز، بر قدرت خویش بیفزاید. در چنین حالتی، دیگر نمی توان درست را از نا درست به خوبی تشخیص داد، پس قدرت استبدادی بر تحکیم خویش صحه می نهد و هر ثانیه قدرتمند تر می گردد و به واسطه آن ، ظلم و ستم نیز فزونی خواهد یافت.

 

ظلم و جوری که برآرد زجهان گرد و غبار

درد جهلی است که امروز بُوَد روزشمار

 

حکومت استبدادی، گاه از واسطه هایی کمک می گیرد که در وهله اول جزء نشانه های مثبت جامعه به نظر می رسند، اما در واقع تقویت کننده این استبداد بوده و تصویر نوینی از قدرت را به نمایش می گذارند. استفاده از این واسطه ها، به عنوان یکی از قوی ترین پایه های نظام استبدادی می تواند به پیشبرد اهداف شوم حاکمان کمک کند. یکی از مهمترین واسطه ها، اعتقادات و دین مردم هستند که اگر تحت تأثیر دین نمایان مزوّر به بازی گرفته شوند، بهترین واسطه رسیدن حاکمان مستبد به خواسته های شومشان خواهد بود. افراد جامعه زمانی که تحت تأثیر دین، در دام جهل و استبداد بیشتر گرفتار شدند، نمایش دروغینی از دین در عرصه اجتماع آشکار می گردد که روز به روز بر جهل مردم خواهد افزود.

 

هر حاکم مستبد چو از دین گوید

تزویر کند ز مکر خود ره جوید

افزون چو شود ز جهل مردم جاهش

چون مُشک ختن ندیده، حسرت بوید

 

استبدادی که بر مبنای عقیده و دین مردم بر پا شود، بدترین فجایع را در تاریخ به وجود خواهد آورد. آنچه امروزه در برخی از کشورهای به ظاهر دینی می بینیم، حضور استبدادی پنهان است که از اعتقادات مردم، به عنوان قوی ترین پایه های نظام استبدادی بهره می برند. در چنین اجتماعی، گسترش توهمات و خرافات دینی می تواند تأثیر مستقیمی بر افزایش قدرت حاکمان داشته باشد تا آنجا که از هر نشانه ای، در مسیر جهل مردم مدد می جوید تا چهره نوینی از حکومت را به نمایش گذارد. در این حالت است که بازتاب استبداد را می توان در ظلم و بی عدالتی بیشتر آشکارا دید.

 

پیشنهاد میکنم این مطلب را هم مطالعه کنید: استواری پایه های نظام استبدادی بر غفلت و اعتماد مردم

 

جامعه ای که به محوریت قدرت حاکمی مستبد اداره می شود، همواره در معرض مخالفانی است که با اندیشه عمیق، طالب آزادی و عدالت اجتماعی بوده اند. حذف پنهانی این مخالفین، یکی از پایه های نظام استبدادی است که به قدرت بیشتر حاکمان می انجامد. انسانیت در چنین جامعه ای نادیده گرفته شده و سرکوب کردن همنوع جهت تحقق اهداف شوم، امری طبیعی محسوب می گردد، اما در پشت تزویری پنهان، این جنایت ها در هاله ای از ابهام باقی می مانند تا قدرت حاکمان مستبد، تحت تأثیر حقیقت محوری تضعیف نگردد و همچنان با چهره دروغینی از قدرت، به استمرار بیشتر ظلم خود بپردازند و بی عدالتی را در جامعه گسترش دهند.

 

نیست تصویر عدالت ز چنین جور و جفا

پس نیاید ز چنین درد، دگر صلح و صفا

 

خفقان سیاسی و عدم آزادی بیان و عقیده، نتیجه چنین استبدادی است که زمینه ابراز حقایق را تحت تأثیر قرار داده و تصویری از قدرت را به نمایش می گذارد تا ترس و تردید، جامعه را به صورت مجموعه ای غریب در اختیار حاکم مستبد قرار دهد، به گونه ای که زمینه هر نوع انتقادی را سرکوب نماید. این مطلب، به عنوان یکی از مهمترین پایه های نظام استبدادی می تواند شرافت و عزت انسانی را زیر سؤال ببرد تا تصویر تیره ای از انسانیت امروز، در عرصه هستی به نمایش گذارده شود و این یعنی، حضور استبداد و مرگ اندیشه های عمیق و نشانه های انسان بودن، در جامعه امروز است.

در یک روند طبیعی، هر اجتماعی که یک فرد در آن به عنوان حاکم استبداد می ورزد، دروغ محوری و تزویر پایه های نظام استبدادی را محکم می سازند. در این حالت، با حذف وجدان و مرام انسانی ، جامعه در خطر انحطاط اخلاقی قرار می گیرد . نقاب هایی که به چهره می زنند، تصویر مبهمی از قدرت و استبدادی پنهان است که غربت انسان امروز را به تصویر می کشد. آنچه حول محور استبداد می چرخد، جلوه های پنهان حقایقی است که در حجم خطاهای مکرر گم شده است. این مطلب، به گسترش نشانه های فریب جهت می بخشد تا آنجا که دروغ در نقابی از صداقت جلوه می کند و این در واقع، مرگ اجتماع انسانی و گسترش استبدادی تلخ و رسوا کننده است.

 

تزویر و ریا بسوزد این گلشن عشق

تاریک نماید از هوس، مأمن عشق

هر حاکم مستبد چو جوید ره خود

محروم شود ز مکر زین مسکن عشق

 

زمانی که جامعه با دروغ اداره شد، هر تصویری که در قالب حقیقت آشکار می گردد، صورت غریبی از خواسته هایی پنهان بوده که حکام مستبد را جهت تحکیم قدرت و اهدافشان، به تاریکی نفاق و تزویر سوق داده است. مکر به عنوان یکی از پایه های نظام استبدادی، به تزویر بیشتر دولتمردان می انجامد. جلوه های فراموش شده ای که شاید در غربت نگاهی وسوسه گر، تصویری از حکومت را ترسیم می نمایند اما در پشت این تصویر، چیزی جز تزویر نیست و این حقیقت، امروز به واقع جوامع بشری را در دام استبداد اسیر ساخته است، دردی که هر روز بیشتر از گذشته، به حذف اخلاق انسانی می انجامد و اندیشه را مسخّر این استبداد غریب می سازد. بشریت، امروز درگیر این درد خانمان سوز است.

 

( ملیحه هدایتی )

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com