لحظه خلقت انسان، استعدادها و تواناییهای بالقوهای در وجودش به ودیعه نهاده شد. از روز ازل، در درونش حقایق و جلوه های زیبایی از معرفت موج میزد. کنون این مخلوق خاکی باید ز حضور این قوای درونی، مجموعه حیرتانگیز خلقتش را به نمایش گذارد تا زیباترین تصویر حقیقت در شور انگیزترین نیاز درون آشکار گردد. در واقع، حضور این قوای درونی به انسان این امکان را میدهد تا ز هر نیاز خود، به باور روشنی از تواناییهایش دست یابد.
با قدرت فکر می توان والا شد
در اوج یقین ز اصل خود پیدا شد
از بهر کمال غرق این زیبایی
هر لحظه توان ز شور دل شیدا شد
این مخلوق خاکی، به دلیل قدرت تفکر و اراده قادر به انتخاب بهترین راه است. آنچه وی را در مسیر سعادت و کسب موفقیت یاری میکند، درک تواناییهای وجود و قدرت تحلیل و بررسی شرایط موجود است که وی را برای یافتن حقیقت، به تجزیهگرایی تواناییهایش ترغیب مینماید تا ز هر نشانهای که در مسیر شایستگیهایش وجود دارد، برای درک و شناخت بهتر این واقعیتهای وجود بهره ببرد و اینگونه به نهایت کمال نزدیک شود.
درک تواناییهای وجود و توجه به مهارتهای لازم در زندگی، یکی از مهمترین عوامل تحول انسان و ظهور نشانههای پیشرفت در جامعه است که به صورت مستقیم، در کلیه جنبههای زندگی تأثیرگذار بوده و سبب بزرگترین دستاوردهای جوامع بشری است. با توجه به اهمیت مهارتهای انسان در زندگی، در اینجا به نکاتی اشاره میکنیم که به ما کمک میکنند تا بدانیم برای موفقیت چه مهارتهایی را باید کسب کنیم.
مهارتهای لازم برای کسب موفقیت:
۱٫ تفاوتها
عاملی که در انتخاب مهارتهای ما در زندگی اثر مستقیم دارد، تفاوتهای فردی است که برخورد ما را با محیط تحت تأثیر قرار داده و سبب تغییر و تحولات اساسی در شیوه ارتباطی میشود.
گاه این تفاوت مربوط به جنسیت است که به صورت ذاتی، برخی از تمایلات و خواستههای درونی فرد را تشکیل میدهد و بر نوع نگاه و شیوه انتخاب وی نیز تأثیر مستقیم دارد. گاهی روحی و عاطفی است که باز هم مربوط به تفاوتهای شخصیتی و نوع تمایلات فرد بوده و میتواند از لحاظ اجتماعی نیز تغییراتی را در رفتار فرد به وجود آورد.
گاه این تفاوتها، مربوط به استعدادها و تواناییهای بالقوه افراد است که سبب تفاوتهای فردی شده، اینکه فرد توانایی انجام چه کارهایی را دارد و با چه قوای درونی میتواند مهارتهای ویژهای را کسب نماید، در واقع به مستعد بودن افراد ارتباط دارد. درک این مطلب، میتواند راهگشای فرد در کسب مهارتهای زندگی باشد، زیرا گاهی انسان در شناخت خود و استعدادهایش دچار اشتباه می شود و نمیتواند این تواناییها را با واقعبینی و تفکر سالم خویش درک نماید.
۲٫ شباهتها
برای برخورد منطقی با موضوع کسب مهارتها، باید به شباهتهایی که در کنار تفاوتهای ذکر شده در افراد وجود دارد نیز توجه نمود. همه به دلیل انسان بودن دارای برخی خصوصیات و ویژگیهای مشترک هستند که آنها را در یک طبقه از نوعیت قرار میدهد. انسانها خواستههای مشترکی نیز دارند که آنها را از دیگر مخلوقات متمایز میسازد. این مطلب، هم به تواناییهای فردی انسان ارتباط دارد و هم به نوع انسانی آنان که معمولا از لحاظ تربیتی دارای اهمیت فراوان بوده و بیشترین تأثیر را در جنبه های مختلف تربیتی داشته است. نیاز به زندگی اجتماعی، ارتباط با همنوع، نیازهای فردی و گرایش به هدفمند بودن در زندگی، ارتباط به همین شباهت ها دارد که به صورت مستقیم، در پیشرفت و موفقیت آنان نیز مؤثر بوده است.
اگر به این شباهتها توجه شود، فرد در جهت کسب مهارتهای لازم در زندگی دچار تناقضگویی و خطای ادراکی خواهد شد و راه صحیح تغییر و تحول را از دست خواهد داد. این شباهتها، انسان را نیازمند برخی از مهارتهای خاص میسازد که در واقع، کسب و انتقال آن نیز راحتتر از دیگر مهارتها خواهد بود و فرد را در برخورد با موقعیتهای جدید، با اصول و نشانههای خاص ادراکی آشنا میسازد تا با نحوه کسب و پیوند این قوای درونی، به نتایج مثبتی دست یابد و با ارزش گذاری به این واقعیتها، محدودیتهای موجود را برطرف کرده و زمینه تحول و پیشرفت خود را به دست آورد.
داریم چو در درون خود سودایی
در اوج شباهت اینچنین والایی
هر لحظه ز اصل خود پدیدار آئیم
هر چند نهایتش بُوَد رسوایی
۳٫ علائق و تمایلات درون
عامل دیگری که به صورت مستقیم میتواند در شناخت و انتخاب مهارتهای زندگی مؤثر باشد، تمایلاتی است که در وجود انسان حضور دارد. این علائق، سبب تفکر فرد در مورد خواستهها و اهدافش میگردد تا آنجا که افکار، عقاید، عادات و اعمال وی را تحت تأثیر قرار میدهد تا فرد با کسب تجربه و شناخت خود و تواناییهایش، در رفتار و کردارش تغییراتی به وجود آورد، پس با درک این علائق، در مورد خود و اهدافش به قضاوت میپردازد و با تمرکز بر تواناییهایش، به جمع بندی و تغییر نیازهایی مشغول میشود که واسط بسیاری از تحولات وی بودهاند. تمایلات فرد محرک وی در مسیر درک و شناخت باورها و عقاید وی بوده و میتواند به صورت مستقیم، توجه فرد را به اهدافش متمرکز سازد. در واقع، درک و ارتباط صحیح فرد با تمایلات درونش، راهگشای بسیاری از نیازهایی است که در وجودش موج میزند و به صورت مستقیم، بر چگونگی تفکرات و کسب تواناییهایش اثر گذاشته تا فرصت کافی برای پرورش استعدادها را به دست آورد و با قدرت ابتکار و تفکر خلاق خویش، مسیر موفقیت را بپیماید. این علائق، در واقع فرد را بر خصوصیات درونش واقف میسازد تا در موقعیتهای جدید اجتماعی، با تکیه بر تواناییهایش، به نشاط و سرزندگی در مسیر کسب مهارتهای لازم دست یابد.
مهارتهایی که باید در زندگی کسب کنیم:
۱٫ مهارت های عمومی
روش صحیح زندگی کردن، در واقع بازتاب شناخت و آگاهی انسان از زندگی و خلقت خویش است. مهارتهای عمومی با این نگرش ارتباط مستقیمی دارد تا آنجا که بسیاری از موانع را از سر راه وی برداشته و او را با شرایط خاص، تحت تأثیر یافتههای اجتماعی قرار میدهد تا آنجا که بتواند ز اصول شناختی به حقایق ادراکی دست یابد و با نگاه صحیح نسبت به باورها و نیازهایش، به شناخت بیشتر این عوامل محرک و تحول ساز بپردازد که خود تصویری از تحول گرایی است و میتواند بازتاب یک شناخت صحیح باشد. مهارتهای عمومی ارتباط مستقیمی با کارهای روزمره و تواناییهای ویژه و خاص هر انسانی دارد که دوام حیات و عمر به آن وابسته است و کسب این مهارت معمولا به صورت فطری ذاتی است، تنها باید آنها را شناخت و شکوفا نمود.
مهارتهای عمومی شامل موارد زیر است:
الف) مهارتهای ارتباطی
انسان به دلیل آنکه موجودی اجتماعی است، همواره نیازمند ارتباط با دیگر همنوعانش بوده. معمولا اولین ارتباط از طریق زبان صورت میگیرد که انعکاسی از تفکر و نگرش فرد به زندگی و شرایط مختلف حیات است و میتواند تحول بخش باشد. درست فکر کردن میتواند به عنوان یک مهارت ارتباطی، تأثیر فوق العادهای در موفقیت فرد داشته باشد تا آنجا که با ارزیابی خود بسیاری از خطاهایش را برطرف مینماید و تصویر روشنی از حقیقت وجودش را درک خواهد نمود. این تفکر سالم بر وجدان و اصول انتخاب شده می تواند تأثیر مستقیمی داشته باشد و با الگو پذیری از دیگران، با نگرشی سالم زمینه تغییر و تحول را در فرد به وجود آورد، پس به واقع تفکر درست این امکان را به فرد میدهد که بتواند با روشهای مؤثر در زندگی آشنا شود و با درک مفاهیم خاص، به راه حل های مؤثر در رفع خطاهای زندگی دست یابد.
با فکر صحیح راه حکمت پیداست
هر رسم نکو در این جهان، پا بر جاست
اندیشه نمایدت چنین با حکمت
گفتار تو نیز غرق حکمت زیباست
تفکر صحیح بر شیوه بیان و ارتباط گفتاری فرد تأثیر مستقیمی دارد، تا آنجا که فرد با شناخت و تشخیص احساسات طرف مقابل و تأثیر پذیری عاطفی، کلام و لحن گفتارش را با توجه به شرایط و موقعیت موجود تغییر میدهد تا بیشترین تأثیر را بر شنونده داشته باشد. در واقع، فکر سالم گفتار نیک را هم به دنبال خواهد داشت تا آنجا که بسیاری از خطاهای رفتاری تحت تأثیر این شیوه از تفکر و گفتار صحیح از بین میرود و حقیقت وجود بر مجاز غالب خواهد شد. در این حالت، با کسب آگاهی نسبت به دیگران مهارتهای گفتاری و اثربخش خویش را گسترش خواهد داد و بر تواناییهای ارتباطیش خواهد افزود.
ب) مهارتهای اخلاقی
این مهارت نیز جزء مهارتهای عمومی انسان است که به وی میآموزد چگونه باید زندگی کند. در واقع، ادامه همان تفکر سالم و بیان صحیح است که در قالب رفتار و عملی شایسته آشکار میگردد. در این مهارت فرد میآموزد که چگونه با شرایط موجود تغییر کند و چگونه با پذیرش موقعیتهای مختلف، خود را در آزمون و خطا قرار دهد و به علل و عوامل مؤثر در ارتباط صحیح تکیه نماید که بیانگر اصول انسانی و معرفت عمیق وی از زندگی و تواناییهایش خواهد بود . افرادی که به دنبال کسب این مهارتها نیستند، اغلب در زندگی با مشکلات ارتباطی روبرو می شوند که در واقع، مانع موفقیت آنان بوده و میتواند سبب تردید و شکست آنان شود.
در کسب این مهارت، فرد خود را مورد ارزیابی قرار میدهد و به سؤالاتی که در ذهنش به وجود میآید به توجه به معیارهای اخلاقی و انسانی پاسخ میدهد. در این حالت، با توجه به شناخت ارزشهای خود، قابلیت پذیرش شرایط را به دست آورده و شایستگیهایش را در سایه این مهارت اخلاقی هدف قرار میدهد تا تصویر روشنی از انسانیت را در قالب اعمال و رفتارهای شایسته خویش مصور سازد تا آنجا که به فرد مقابل نیز فرصت ارزیابی و پاسخگویی به نیازهایش را میدهد و در یک موقعیت خاص اجتماعی به اهدافش جهت میبخشد.
ج) مهارتهای اجتماعی
یکی از مهمترین مهارتهایی که انسان باید در زندگی کسب کند، مهارتهای اجتماعی و چگونگی برخورد صحیح با همنوع است که میتواند بر زندگی، اهداف و باورهای فرد تأثیر مستقیم داشته باشد. این مهارت از تفکر و نگرش فرد نشأت گرفته و تحولات اساسی و عمدهای را بر عهده خواهد داشت.
د) هوش هیجانی
درک و ارتباط صحیح انسان با دیگران در قالب هوش اجتماعی، چگونگی رفتارهای فرد را به تصویر میکشد. در واقع، اجتماعی شدن انسان میتواند بر چگونگی پیشرفت او در زندگی تأثیرگذار باشد و انگیزه وی را در مسیر رسیدن به خواستههایش قویتر سازد. این مهارت به فرد توانایی درک و شناخت موقعیتهای اجتماعی را میدهد تا او با درک صحیح و انجام عمل مناسب با شرایط پیش آمده به حقیقت دست یابد. این توانایی سبب بروز رفتارهایی میشود که به صورت مستقیم، تقویت کننده قوای ادراکی و شناختی فرد بوده و میتواند با درک صحیح و تفکری سالم رفتار مناسبی را انتخاب نماید و سبب تغییر و تحول شرایط موجود گردد که این مطلب، خود بزرگترین روش موفقیت خواهد بود.
رفتار نکو گزین که زیبایی توست
دریاب که عشق غرق رسوایی توست
چون با دگران شوی تو در بند نیاز
دان خوبی کار غرق دانایی توست
ر) سازگاری با تغییرات محیط
سازگاری، یکی از مهارتهای اجتماعی است که باید هر انسانی آن را کسب نماید. در واقع، این نکته به صورت مستقیم بر الگو سازی در ذهن و همگام شدن با شرایط موجود تأثیر گذار است. معمولا در هر محیطی، تغییرات و دگرگونیهای خاصی رخ میدهد که مستقیم بر فرد اثر میگذارند. درک این موقعیتها به فرد مهارت اجتماعی این سازگاری را میبخشد تا فرد بتواند با توجه به تناقضات موجود در جامعه، روش مناسب را انتخاب نماید و حتی تجربیاتش را مورد استفاده دیگران قرار دهد. آگاهی از این توانایی میتواند بسیاری از مشکلات را از بین برده و سبب نوعی بازخورد مثبت در درک موقعیتها شود.
اگر فرد بتواند به این مهارت دست یابد، با وجود محدودیتهایی که در برخی از شرایط به وجود میآید، میتواند از آگاهی و اطلاعات خود بهره گیرد و نیازهایش را در قالب نوعی بازخورد مثبت با شرایط خاص همراه سازد. در این حالت، موقعیتهای پیش آمده میتوانند تنها یک واسطه باشند و فرد خود به خود با حضور نشانههای موجود از درک و شناخت موقعیتها به تصویرگرایی و ذهنیت پردازی های منطقی بپردازد که بیانگر ارتباطی صحیح و حرکتی منطقی در مسیر اجتماعی شدن است.
ز) کنجکاوی و خلاقیت
یکی از مهارتهایی که فرد برای داشتن یک زندگی موفق به آن نیازمند است، کنجکاو بودن و رسیدن به حس تحلیل و تجزیه امور و استفاده از تفکری ایدهآل است که ذهن را در مسیر خلاقیت پردازیهای عاشقانه هدایت میکند. در واقع، کنجکاو بودن نتیجه تفکری عمیق است که بسیاری از موانع را از پیش پا برداشته و تصویر روشنی از حقیقت را آشکار میکند. تا زمانی که فرد درگیر شک و تردید است، نمیتواند به اصل و مبنای واقعی فعل خود پی ببرد، بلکه دقت و کنجکاوی است که فرد را در درگیری با شرایط روز به اصل و مقصود نهایی متصل میسازد.
خلاقیت در راستای همین کنجکاوی است که به فرد توانایی پردازش فکر را میدهد تا دور از موانع موجود، با خلاقیت به ارائه حقایقی بپردازد که از خطا و لغزش تأثیر پذیرفتهاند. در واقع، کنجکاوی و دقت فرد محرک اصلی وی در کسب موفقیت بوده تا آنجا که با ارائه روشهای صحیح، از انحراف فکر جلوگیری میکند و جلوه خاصی از واقعیت را آشکار مینماید که در واقع، بیانگر اصل و موضوع این تغییر و تحول است.
با قدرت فکر می توان راه نمود
هر فرد دگر ز شوق آگاه نمود
خلاقیت آورد همین فکر نکو
هر لحظه عمر را چو دلخواه نمود
ش) برنامه ریزی در کارها
اکثر افرادی که توانستهاند از وقت خویش بهترین استفاده را بکنند، کسانی بودهاند که آغاز کار را با برنامه شروع کردهاند. در واقع، مهارت کنترل زمان و برنامه ریزی کارها، یکی از مؤثرترین روشها برای رسیدن به موفقیت است. تغییر شرایط نیز به ضرورت اینگونه مهارت میافزاید. برنامهریزی انسان را از اتلاف وقت نجات میدهد و محرک وی در مسیر رسیدن به هدف است. فرد با داشتن برنامه به امنیت خاص رسیده و برای رفع مشکلات در جدول زمانبندی خویش، کسب مهارتهای جانبی را نیز قرار میدهد تا بتواند از کمترین زمان ممکن، بیشترین بازده را به دست آورد.
برنامه ریزی، مهارتی است که سبب تحریک قوای فکری و تشدید انرژی فرد در مسیر رسیدن به هدفش میشود، تا آنجا که با جلب توجه به زمان و کنترل وقت، از تکرار بسیاری از کارهای بیهوده جلوگیری میکند. تجربیاتش را میآزماید و با تصویر روشنی که میتواند بر دل و صفحه ذهنش منعکس گردد، به نوعی نگرش صحیح و درک واقعیتها میرسد که در واقع، وسیله برطرف کردن بسیاری از معضلات اجتماعی و خطاهای فکری وی بوده است.
س) درک موقعیت های زندگی
در زندگی فرد شرایط و موقعیتهای متفاوتی وجود دارد که به صورت مستقیم میتواند بر نوع نگرش و بازخوردهای رفتاری و اجتماعی وی مؤثر باشد. معلومات و تجربیات فرد به وی این مهارت را میبخشد که بتواند این موقعیتها را در شرایط مختلف درک نماید و با بهرهگیری از حافظه، دقت، تخیل و تداعی معانی، به بسیاری از روشهای مثبت و نگاه صحیح وی جهت بخشد. در واقع، انتقال این نظریات در قالب خاطره میتواند خود به صورت مستقیم، بیشترین تاثیر را بر فرد داشته باشد و وی را در موقعیتهای زندگی با اصول و روشهای صحیح آشنا سازد.
وقتی فرد با تفکر سالم و درک موقعیتهای زندگی به مهارت سازگاری و انتخاب صحیح میرسد، در برابر هر عکسالعمل به بیان واقعیتهای خاص رفتاری میپردازد. در واقع از عالم خارج از ذهن خویش، در مسیر این مهارت بهره میبرد تا آنجا که اندیشه کمال یافتهاش از لحاظ ظاهری و عملی، بیانگر موقعیتهای اجتماعی وی خواهد بود، پس آمادگی پذیرش هر شرایطی را پیدا میکند و با درک صحیح به رفتارهایش جهت میبخشد و به باوری عمیق میرسد که راهنمای وی در کسب موفقیت بوده است.
گر با غم این زمانه باشی خرسند
با شادی و شور هم نمایی پیوند
دان درک چنین شرایطی بوده نکو
ور نیست بدان که بوده ای پای به بند
ط) درست اندیشیدن نه مثبت و منفی بودن فکر
گاهی برخی گمان میکنند که مثبتاندیشی میتواند یک راهکار مناسب برای رسیدن به موفقیت و کسب تواناییهای ویژه رفتاری باشد، اما همانطور که منفیگرا بودن انسان را از شرایط و موقعیتهای مناسب دور میسازد و وی را در مسیر حقیقت طلبی، دچار وهم و گمان میسازد، مثبت اندیش بودن هم به صورت افراطی فرد را از درک صحیح موقعیتها باز میدارد و او را درگیر نوعی توهمگرایی و دوری از واقعیت میسازد و شرایط نامناسبی برایش به وجود میآورد.
درست اندیشیدن، همان تفکر سالمی است که در مبحث مهارتهای ارتباطی به آن اشاره کردیم، اما زمانی که این تفکر در قالب اعمال انسان در جامعه سبب تغییر و تحول میشود، به عنوان یک مهارت اجتماعی محرک ساز بسیاری از انسانها بوده و میتواند واقعیتها را بر مجاز غالب سازد و تفکراتش را به سوی حقیقتی ژرف هدایت نماید که در واقع، بیانگر صورت واقعی نیاز در بازتابی از عشق و بندگی است.
۲٫ مهارتهای اختصاصی
علاوه بر مهارتهای عمومی و اجتماعی، انسان به ارتباط صحیح با خود و تواناییهایش نیازمند است که در قالب مهارتهای اختصاصی قابل بررسی هستند. در واقع، انسان زمانی که استعدادهایش را شناخت، پی به تواناییهای وجود خویش میبرد. در این حالت، با توجه به تمایلاتی که محرک وی به سمت مقصود نهایی هستند، به کسب مهارتهای اختصاصی میپردازد که در اینجا به آنها اشاره میکنیم:
الف) هنری
در درون انسانها به دلیل حضور عشق و نیاز به حقیقت و درک احساسات لطیف، گرایش به هنر وجود دارد. هنر، نشأت گرفته از همان عشق نخستین است که از ازل وجود انسان را تحت تأثیر تغییرات نابهنگام احساس قرار داده است. شاخههای هنر به عنوان یکی از مهارتهای اختصاصی باید مورد توجه انسان قرار گیرد، یعنی هر فرد با توجه به استعدادی که در زمینههای هنری در وجودش کشف نموده، باید آن مهارت خاص را کسب نماید، زیرا هم نسبت به خود و تواناییهایش مسئول است و هم نسبت به جامعه که باید از هنر وی بیشترین بهره را ببرند.
دان بوده هنر، نمایشی از غم عشق
پیدا نبُوَد ز شور آن ماتم عشق
احساس تو می شود عیان غرق هنر
باشی تو ز ابتدا همان خاتم عشق
ب) علمی، پژوهشی
هر انسانی با توجه به تفکر و میزان وسعت اندیشهاش، نیازمند راهبردهای خاص ادراکی و گزینش روشهای علمی است، اما این توانایی بین افراد متفاوت بوده، علاوه بر استعداد، پشتکار و علاقه، میتواند موتور حرکت انسان در مسیر علم و پژوهش باشد، پس در واقع میتوان گفت که این مهارت علمی با توجه به عوامل ذکر شده بین افراد متفاوت بوده، ولی بسیار تأثیرگذار است و میتواند هم فرد را متحول سازد و هم جامعه را. در راستای همین مهارت، انسان با صور شناخته شده تفکراتش همراه میگردد و حقیقت را به واقع در این تفکر سالم مییابد.
ج) کاربردی و عملی
یک شاخه از مهارتهای اختصاصی، مربوط به مهارتهای کاربردی و عملی است، یعنی به صورت یک فن و توانایی خاص در یک رشته از گرایشات شغلی میتواند در رشد ارزشهای اجتماعی و عملی انسان مؤثر باشد. در واقع توانایی عمل نمودن و کاربرد صحیح مهارتهای شخصی، با استعداد و قدرت انجام این امور و مهارت رسیدن به هدف، ارتباط مستقیمی دارد. با توجه به علل بیان شده، انسان باید با شناخت و آگاهی کامل از خود و تواناییهایش، مهارتهای لازم را در شاخههای متفاوت عاطفی، اجتماعی و اخلاقی کسب نماید تا در هر شرایط و موقعیت، بتواند بهترین نقش را در جامعه ایفا نماید و تضمین کننده موفقیت خود و جامعه باشد.
ملیحه هدایتی
دیدگاهتان را بنویسید