تحول در نوشتن

تحول در نوشتن

هر نویسنده ای، نوشتن را آئینه ای از تفکر خویش می پندارد. در این آئینه باید زیباترین تصاویر ذهن منعکس گردد و همین تصاویر هستند که به باوری زیبا می پیوندند، باوری که از هر نوشته نمادی برای تجلی اندیشه های ناب می سازد، اندیشه هایی که باید در قالب واژه ها و معانی قابل تفسیر آشکار شوند. این احساس زیبای ماست که می تواند به این رموز پنهان و اصول شناختی معنا ببخشد و کلیتی تحت عنوان تصاویر ذهن را مصور نماید. در این حالت است که می توان به اثر بخشی و زیبایی هر نوشته ای معترف شد.

 

در این جا به مواردی می پردازیم که باعث تحول و زیبایی اثر نویسنده می شوند:

 

۱) تحول در نوشتن با رمز گشایی واژه ها

در هر نوشته ای، واژه ها واسطه بیان معانی و مفاهیمی هستند که در ذهن نویسنده به صورت مجموعه ای از واقعیت های شناختی پنهان مانده اند. این واژه ها هستند که در قالب خطوط قابل تأویل به تصاویر ذهن نویسنده معنا می بخشند، بنابراین تحول در نوشتن با رمز گشایی واژه ها، بیانگر هنری است که به معانی ذهن و باورهای شناختی جهت می دهد و یک کلیت قابل تفسیر را در حجم غریب یافته های ادراکی مصور می سازد.

نکات ذیل مواردی است که به این هنر نوشتاری معنا می بخشد.

 

الف) تضاد

آنچه باید در پوشش لفظی مناسب بیان شود، تفسیر همان نشانه هایی است که در ذهن نویسنده به تصویرسازی و بیان واقعیت ها وابسته بوده. تحول در نوشتن با رمزگشایی واژه ها، گاه در قالب تضاد کلمات می تواند بیانگر همان اصولی باشد که به صورت پلکانی، بیانگر حقایق ذهن و باورهای شناختی بوده اند. با واژه های متضاد خیلی از حقایق پنهان در قالب لفظ بیان می شود و در این حالت است که تصویرسازی، مقدمه ای برای ظهور مکشوفات ذهن خواهد بود.

 

با رنگ تضاد نقش ها پیدا شد

هر معنی واژه بی نشان رسوا شد

چون باور ما نهان بُوَد در معنی

هرگونه نشانه ای ز آن زیبا شد

 

با این روش بسیاری از معانی دشوار در قالب الفاظ ساده بیان می شوند و تصاویری که با بازخورد مناسب ذهن ارتباط داشته اند، در این واژه پردازی ها به اصول قابل شناخت خواهند پیوست تا هر آنچه باید در قالب یک نوشته اثربخش ارائه شود، بتواند تفسیری از واقعیت های ذهن باشد و به معانی پیوسته آن پاسخ دهد. این در واقع، بازتاب همان تفکر نخستین ما نسبت به نویسندگی و بیان واقعیت هاست.

 

ب) همگرایی

گاهی باید با اتحاد بین معانی قابل شناخت، به انتخاب واژه هایی پرداخت که در مسیر بیان واقعیت های ذهن، به یک معنای مشترک وابسته اند. در این حالت، تحول در نوشتن با رمزگشایی واژه ها در قالب همگرایی و هم جهت بودن معانی، به تصویر سازی ذهن کمک خواهد کرد تا هر آنچه باید در مسیر این واژه پردازی، به اصول قابل شناخت نویسندگی پایبند باشد به مرحله ظهور رسد و حقیقت در لفافه ای از معانی و مضامین خاص بیان شود.

 

با معنی و لفظ نقش ها رنگ شود

هر معنی خوش ز آن هماهنگ شود

تصویر بیافریند اینگونه به ذهن

چون معنی هر نشانه آهنگ  شود

 

با همگرایی واژه ها، نویسنده به بیان نکاتی می پردازد که گاهی در قالب معانی دشوار پنهان بوده اند، اما با این روش بسیاری از مجهولات ذهن خواننده در قالب رمزگشایی واژه های همگرا برطرف خواهند شد. این همان هنری است که به نویسنده توانایی ارائه معانی مختلف و مضامین دشوار را می بخشد و تصویر روشنی از آینده نویسندگی را در بازتاب یک نگاه آشنا به مضمون های انتخابی منعکس می نماید.

 

ج) جانشینی

گاهی نویسنده برای زیباتر کردن نوشته خود، به انتخاب واژه هایی مناسب می پردازد. در این حالت، باید با جانشینی واژه های هم معنا به شرح و تفسیر این واقعیت ها جهت داده و تصویر روشنی از معانی را مصور نماید، بنابراین تحول در نوشتن با رمزگشایی واژه ها گاه در قالب جانشینی کلمات خود را نشان می دهد و در مسیر هدف گرایی، با اصل و منشأ تغییر و تحول نوشته همگام می شود.

 

هر لفظ که جای لفظ دیگر آید

زان جایگهی که بوده برتر آید

چون رمز گشاید اینچنین با حکمت

در اول هر نوشته آخر آید

 

جانشینی واژه های مناسب، درواقع به هنر انتخاب و تفسیر معانی هدف می بخشد و به نویسنده این امکان را می دهد تا بتواند به واسطه آنچه در ذهن گسترش پذیرش پنهان نموده، به مجموعه ای از نشانه های شناختی دست یابد و به تفسیر واقعیت هایی بپردازد که در مسیر درک و شناخت مجهولات، واسطه این تحول بوده اند. این همان هنری است که می تواند با رمزگشایی واژه ها، بسیاری از حقایق مکتوم ذهن را آشکار نماید و به صورت هدفمند، باعث تغییر و تحول اساسی در وادی نوشتن شود.

 

۲) تحول در نوشتن با وحدت معانی

واژه ها تنها زمانی می توانند نقش واسطه را برای ارائه مضامین انتخابی داشته باشندکه در قالب مجموعه ای از معانی مرتبط با هم به صورت یک کلیت، هماهنگ کننده اهداف نویسنده باشند. در این حالت، هر واژه می تواند از طریق وحدت معانی به بسیاری از مجهولات ذهن خواننده پاسخ دهد. این درواقع هنری است که به نویسنده امکان بازخورد مناسب را در شرایط متفاوت می دهد و از طریق تصویر نمایی واژه ها، با هماهنگی اصول نویسندگی به نتیجه قابل قبولی منتهی می گردد.

 

در اینجا به مواردی اشاره می کنیم که راهگشای نوشتن در راستای همین مطلب خواهند بود:

 

الف) کلیت پردازی

تحول در نوشتن با وحدت معانی، گاه در قالب کلیت پردازی مضامین انتخابی به صورت یک راهکار مناسب، در ارائه حقایق مکتوم ذهن می تواند تحول آفرین باشد. زمانی که ذهن نویسنده با نشانه های مختلف و در عین حال متفاوت رو به رو می شود، با یک هماهنگی مؤثر به تصویرسازی موضوعاتی می پردازد که گاه در قالب واژه پردازی به هدف نویسنده معنا بخشیده اند. در این حالت، آنچه درقالب کلیتی خاص مطرح می گردد، مجموعه ای از واژه ها و معانی قابل تغییر بوده اندکه می توانند به آنچه در قالب صورخاص معرفتی بیان می گردد، معنا ببخشند:

 

تصویر هزار واژه گر پیدا شد

هر لفظ ز بودنش چنین معنا شد

در قالب لفظ آنچه گردد معنا

در کلیتی دگر ز آن رسوا شد

 

هدفی که نویسنده به دنبال آن بوده، در همین مجموعه قابل تغییر به کلیه صور ذهن جهت می بخشد تا آنچه باید در ضمن معنای واژه ها بیان گردد، با یک هماهنگی و تغییر بتواند به تمامی اصول نویسندگی هدف بخشیده و یک کلیت از مضامین خاص را ارائه دهد. این همان هدفی است که در راستای تصاویر خاص شناختی به کلیه مضامین جهت می دهد و یک تصویر کلی از هدف را مصور می نماید تا در واژه های انتخابی، به عنوان واسطه بیشترین تأثیر را در هدفمندی نوشته داشته باشد.

 

ب) تغییر

گاهی نگاه نویسنده به موضوع، با بازخورد مناسب اندیشه در برابر نشانه های ادراکی، می تواند سبب تحول در نوشتن شود. درواقع این هنری است که گاهی در قالب واژه هایی ساده پنهان است و زمانی می تواند بیشترین تأثیر را در انتخاب معانی خاص داشته باشد، بنابراین تحول در نوشتن با وحدت معانی با تغییر این نشانه ها در قالب حسی خاص آشکار می گردد که خود به خود، بیانگر احساسات و عکس العمل هایی است که نویسنده در قالب تصویرنمایی ذهن با آن رو به رو بوده است.

 

هرگونه  نشانه ای که پنهان باشد

با معنی خوش دلیل و برهان باشد

پس نیست درین میان دگر تردیدی

تغییر ز بهر نظم و سامان باشد

 

تغییری که در وادی نوشتن می تواند سبب تحول گردد، درواقع بازتاب درک عمیقی است که نویسنده از موقعیت های مختلف دارد. یک بازخورد مناسب در قالب انتخاب واژه ها و معانی که در یک مجموعه قابل تفسیر، به صورت معکوس بسیاری از واقعیت های شناختی را بیان می کند و از طریق انتخاب برخی از واسطه ها، به کلیه اصول شناختی معنا می بخشد تا اصل و منشأ بسیاری از صور ذهن در قالب این هدف گرایی با مضامین و معانی انتخابی همگام گردد و تصویر روشنی از هدف را در ذهن نویسنده و خواننده مصور نماید.

 

۳) تحول در نوشتن با نقاشی ذهن

ذهن نویسنده باید در جهت بیان واقعیت های ادراکی و صور شناختی که با مضامین مختلف در ارتباط مستمر است، به هنر تصویر سازی تکیه کند. این درواقع، نقاشی ذهن برای بیان بسیاری از نکات مرموز و اصول شناخته شده ای است که راهگشای وی در جهت بیان اندیشه ها بوده و می تواند تصویر روشنی از حقیقت را آشکار نماید. چنین تصویری در راستای اصول نویسندگی، تحول بخش واقعیت هایی خواهد بود که با بیان کلیه رموز معرفتی، تغییر دهنده شرایط خاص بوده اند و بر مبنای حقیقت گرایی به بازتاب صور ذهن تکیه نموده اند تا اصل و منشأ تغییر آشکار شود.

 

در اینجا به مواردی اشاره می کنیم که در این راستا، بیانگر اصول نوشتاری هستند.

 

الف) تصویر نمایی

آنچه می تواند پاسخگوی کنجکاوی خواننده باشد، تصویرنمایی است. تحول در نوشتن با نقاشی ذهن در مسیر همین تصویرنمایی، زیباترین نقش ها را در جهت افشای حقایق نوشتاری برملا می سازد تا آنچه باید در قالب یک نوشته اثربخش بیان گردد، با اصول خاص نویسندگی هم جهت شده و یک کلیت از باورهای معرفتی را آشکار نماید. تصویرنمایی با گزینش واژه ها و معانی مناسب با مضمون، به هر ابهامی که در مسیر بیان واقعیت های نوشتاری وجود دارد پاسخ می دهد و یک تصویر روشن و قابل تفسیر از این منابع را منعکس می نماید.

 

چون نقش نکو قرین شود با حکمت

آید ز هزار نقش خوش صد نعمت

پس آنچه بُوَد قرین این شیدایی

 رمزی است که معنیش بُوَد چون رحمت

 

گاهی نویسنده برای بیان احساسات، نیاز به این تصویر نمایی دارد تا بتواند در راستای منطق گرایی واژه ها و معانی هم  به بیان واقعیت های نوشتاری بپردازد و هم تصویر نوینی از اهداف و باورهایش را منعکس نماید. در این حالت است که نقش هر واژه، در معانی نوینی که ذهن از باورهای ادراکی خویش ساخته، به کلیه اصول معرفتی پاسخ خواهد داد تا هر نیازی بتواند پاسخگوی سؤالاتی باشد که در جهت رفع ابهام، در ذهن خواننده طراحی می شود.

 

ب) نقش پذیری

تحول در نوشتن با نقاشی ذهن، گاهی در قالب نقش پذیری واژه ها و معانی خود را نشان می دهد. زمانی که نویسنده برای یک معنی انتخابی به گزینش ساده ترین و در عین حال زیباترین واژه می پردازد، در راستای ارائه معانی و مفاهیم هماهنگ با موضوع، دیگر واژه ها هم در مسیر بیان اهداف نویسنده به کمک نقش پذیری، سبب تغییر و تحول در نوشتن می شوند. این جذاب ترین نقشی است که نویسنده می تواند برای گسترش معانی و مضامین انتخابی از آن استفاده کند و به اصول خاص نوشتاری نیز معنا ببخشد.

 

اندیشه چو می کشد هزاران تصویر

چون نقش بُوَد که نیست بهرش تفسیر

هر واژه که معنیش نهان شد در ذهن

چون خواب شود ز بهر دلها تعبیر

 

نقش پذیری واژه ها و معانی، به احساس مشترک نویسنده و خواننده جهت داده و یک تصویر قابل درک را از موقعیت های مختلف و شرایط متفاوتی که شاید در مسیر بیان اهداف نویسنده واسطه بوده اند، مصور می سازد تا بیانگر همان واقعیت هایی باشد که مدتی در اندیشه پنهان مانده اند و این شرایط خاص دلیلی برای ابراز این واقعیت و افشای رمز و راز هایی است که به نویسنده در جهت بیان  اهدافش کمک می کند تا حقیقتی که می تواند در راستای این هدف گرایی بیان شود، به تغییر و تحول واژه ها بینجامد.

 

ج) نمایش

تصویرسازی ذهن زمانی می تواند واسطه بیان واقعیت ها باشد که در قالب نمایشی از معانی انتخابی، به مجموعه گسترده واژه ها هدف بخشد و به دیگر صور اندیشه نظم دهد. در این حالت، تحول در نوشتن با نقاشی ذهن در قالب همین نمایش به مجموعه گسترده ای از واقعیت ها معنا خواهد بخشید. این همان هدفی است که گاهی در طی مراحل نوشتن، نادیده گرفته شده و سبب دشواری درک و شناخت واژه ها و معانی گردیده است.

 

در باور توست آنچه نقشش زیباست

چون خلق شود بدان که اصلش رسواست

هر واقعیت که گشته پنهان در ذهن

با جلوه بی نشانه رنگش  پیداست

 

با تجلی این تصویرگرایی و بیان رمز و راز نوشتن، صوری که می توانند در جهت درک واقعیت های شناختی واسطه قرار گیرند، هم جهت با نوع نگاه نویسنده به برداشت های مختلف خواننده نیز معنا بخشیده و یک تصویر واقعی از حقایق ذهن و اهداف نویسنده را آشکار خواهند نمود. این واقعیتی است که گاهی در مجموعه پیچیده ای از حقایق شناختی پنهان می ماند و برای افشای آن راهی جز تصویرنمایی نیست که آن هم با پیوند واژه ها و معانی، نمایش تحول برانگیز مضامین را به تصویر می کشد تا مبنای تغییر و تحول قرار گیرد.

 

۴) تحول در نوشتن با رنگ آمیزی خیال

نویسنده با نقش پذیری اندوخته های ذهنش، به دنبال واسطه ای برای زیباتر کردن این نشانه های تحول بخش است. بهترین واسطه، خیال پردازی است که در وادی نوشتن به هر نقش و تصویری رنگی زیبا می بخشد. آنچه در قالب خیال بیان می شود، بازتاب احساسی شورانگیز است که به نویسنده این امکان را می دهد تا از هر نشانه ای، تصویری دیگر بیافریند و از کلیت درهم پیچیده خیال با انتخاب ساده ترین و در عین حال زیباترین تصویر خیالی، اثری تأثیرگذار خلق نماید.

 

در اینجا به مواردی اشاره می کنیم که با قوه خیال نویسنده ارتباط مستقیمی دارند:

 

الف) تجلی نیازها

نویسنده درواقع نوشته اش را واسطه بیان واقعیت هایی قرار می دهد که ذهن خواننده برای داشتنش، دائم در تلاش و جستجوست. این  مطلب، تجلی نیازها  بوده که تحول در نوشتن با رنگ آمیزی خیال  را تفسیر می نماید. حرکتی از روی تجربه که به هر نویسنده آگاهی توانایی بازخورد مناسبی می بخشد تا بتواند برای بیان هر مطلب، نیاز خواننده را واسطه قرار دهد و متنی درخور ارزش و متناسب با موضوع انتخابی ارائه نماید که خود درواقع، تحول بخش اندیشه خواننده نیز خواهد بود.

با رنگ خیال هر نیازی  زیباست

بی رنگ هزار واژه هم بی معناست

پس بهر نیاز دل به معنا بسپار

 چون معنی لفظ با حقیقت پیداست

 

وادی خیال پردازی، تصویر ساز بسیاری از تمایلات و خواسته های پنهان بشر است. به هین دلیل، نویسنده از این هنر استفاده می کند تا باورهایش را در قالب واژه ها و معانی زیبا بیان نماید. این در واقع، تجلی بخش زیبایی هایی است که در نقاشی ذهن مکتوم مانده و اندیشه توانای نویسنده می تواند این زیبایی ها را ساده و روشن آشکار نماید تا دیگر رنگی از ابهام و نقشی از حیرت باقی نماند.

 

ب)  بیان احساسات

آنچه در قالب نیاز ها بیان می شود، بازتاب نگاه نویسنده به مقصود نهایی و اصل نوشتن است. به همین دلیل، تحول در نوشتن با رنگ آمیزی خیال با بیان احساسات پیوند می خورد؛ زیرا آنچه در احساس پنهان ما حضور دارد، تصویری از نیازهای ماست که در قالب احساس آشکار می شود. در این حالت، نوشتن تصویری برای بیان این واقعیت خواهد بود که واژه ها واسطه ای برای معانی خاص باشند تا احساسات در راستای مفاهیم و معانی قابل ادراک بیان شوند.

 

با نقش خیال رنگ احساس دگر

چون واسطه ای  بُوَد به میدان هنر

پس آنچه که خوش نشیند اینگونه به ذهن

رمزی است که می شود عیان غرق خطر

 

گاهی آنچه در مجموعه ای از واژه ها و معانی بیان می شود، تنها تصویر مبهمی از نیازهای ماست. در این حالت، نویسنده برای ابراز نیاز خود، احساساتش را واسطه قرار می دهد تا از طریق بیان آنها بر حس پاک خواننده نیز تأثیر گذارد و نقشی را که مدت ها در ذهنش مصور نموده، از طریق رنگ آمیزی احساس به اهداف بشر پیوند بزند تا آنچه باید تحول بخش و تأثیر گذار باشد، در قالب واژه ها و عبارت های پر معنا به ظهور رسد.

 

۵) تحول در نوشتن با تلفیق اهداف مختلف

نویسنده در بیان مفایم و معانی ذهنش، همواره به هدفی می اندیشد که تصویر ساز واقعیت های موجود در جامعه است. در این حالت، تلفیق هدف ها واسطه ای برای بیان این حقیقت خواهد بود. به همین دلیل، همواره در تلاش بیان مطالبی است که گاهی در مجموعه پیچیده ای از افکار مختلف پنهان مانده و جهت کلیت پردازی  واقعیت ها، نیاز به هماهنگی با اندوخته های ذهن وی خواهد بود که به صورت حاشیه وار، در ذیل متن اصلی بیان می شوند.

 

در اینجا به مواردی اشاره می کنیم که در همین راستا، تحول بخش کلام نویسنده خواهند بود:

 

الف) خلق مضامین جدید

تحول در نوشتن با تلفیق اهداف مختلف، به خلق مضامین جدید می انجامد؛ زیرا آنچه باید در لفافه و معنی بیان شود، تصویری از همان باورهایی است که ذهن نویسنده در موقعیت های مختلف به آن رسیده، پس می توان تصویری را که نویسنده در ذهن خواننده ترسیم می نماید، بازتابی از مضامین مختلفی دانست که به صورت مستقیم در نوع نگاه نویسنده و انتخاب و پردازش واژه ها مؤثر بوده و سبب بیشترین تغییر می گردد.

 

در باطن هر نوشته ای معنایی است

هر معنی خوش برای این زیبایی است

تلفیق اگر شود هدف ها با هم

نقشی است که معنیش درین بینایی است

 

نویسنده گاهی آنچه را که به صورت رمزگونه بیان می نماید، آئینه ای در برابر ذهن خواننده قرار می دهد تا با بازخورد مناسب بتواند به نیازهایش واقف گردد و در راستای این هدف، به خلق مضامین جدید بپردازد؛ زیرا همین مضامین نو هستند که به صورت مستقیم بر چگونگی پذیرش و بیان واژه ها اثر می گذارند، پس درواقع این حقیقت واسطه ای برای بیان این زیبایی هاست و می تواند راهگشای ذهن در جهت درک حقایق پنهان و واسطه های تغییر و تحول اندیشه باشد.

 

ب) نکته پردازی

تصویرسازی دائم ذهن می تواند راه گشای بسیاری از مجهولاتی باشد که فکر خواننده را درگیر خود ساخته است، بنابراین تحول در نوشتن با تلفیق اهداف مختلف گاه در قالب نکته پردازی، پاسخی برای این سؤالات ابهام برانگیز خواهد بود؛ زیرا آنچه در قالب این هنر زیبا بیان می شود، آئینه خیال پردازی و معنای تصاویر ساختگی ذهن بوده که به هر نقش و تصویر معنایی می بخشد تا آنچه باید در قالب یک نوشته زیبا بیان شود، افشاگر راز و رمزهای پنهان اندیشه باشد که خود، راهگشای بسیاری از افکار ما خواهد بود.

 

چون پاسخ هر سؤال در تفسیرست

معنای هزار واژه در تصویرست

پس ذهن بسازد اینچنین صد تصویر

چون نقش برای این هنر تقدیرست

 

نکته پردازی این امکان را به نویسنده می دهد که علاوه بر جذابیت و خلاقیتی که در نوع پردازش واژه ها و معانی دارد، بتواند به صور مختلف ذهن نیز جهت بخشد تا از طریق آن بسیاری از حقایق بیان شوند. این واقعیت سبب تحول در نوشتن خواهد شد و در واقع، بیانگر حسی غریب و نگاهی آشناست که به هر نویسنده آگاهی توان بیان واقعیت ها را می بخشد تا تصویر روشنی از حقیقت آشکار گردد و دیگر ابهامی در این وادی باقی نماند.

آنچه بیان شد، علل و واسطه هایی است که ذهن را در مسیر نوشتن به سمت تغییر و تحول سوق می دهد و به نویسنده توانایی خلق مضامین خاص را می بخشد. با این علل آنچه باید در قالب نوشته بیان شود، به صورت تسلسل وار به منشأ و اصل تغییر خواهد پیوست تا آنچه در لفظ و معنی ظاهر می گردد، ترجمه همان حقیقتی باشد که مدت ها در ذهن نویسنده پنهان بوده است.

 

(ملیحه هدایتی)

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com