نجات انسانیت

نجات انسانیت ، ثمره عشق و معرفت است

ظهور انسان در قالب موجودی خارق العاده، عالم هستی را به شور و هیجان آورد. حضور حقیقتی که با نام انسان خاکی، صور مختلفی از آفرینش را به تصویر کشید. نام یافت تا حقیقت جاودانه بودن عشق را به اثبات رساند، پس به قالب تهی و فانی خود رنگ جاودانگی بخشید و حضور عظیم ترین حقیقت عالم را با تجلی اخلاص و بندگی آشکار نمود تا رنگ عشق در کل هستی، زینت بخش این حقیقت جاوید گردد. این، ظهور نور در نوری دگر بود که با رقص شورانگیز نیاز، بستری برای رشد و تعالی انسان گردید تا انسانیت، آئینه این حقیقت بی منتها شود، پس به واقع می توان گفت، نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است.

 

با معرفت از نشانه ها کرده گذر

اینگونه ز خاک خود، گریزان به سفر

تا غرق چنین حقیقتی گشته ز عشق

انسانیت اینچنین  بُوَد غرق هنر

 

بهانه شور و غوغای جهان، انسان بود. چون حضور این مخلوق خاکی جهان را زیر و رو ساخت، تصویر روشن خلقت در آئینه هستی تجلی گر حقایق نابی گردید که به صورت مرموز در آفرینش پنهان بود. اینک این انسان خاکی است که باید بازیگر نقش حیرت انگیز عبودیت باشد تا بتواند زیباترین چهره عشق را به نمایش گذارد. حضور انسان در جهان، یکی از زیباترین صور خلقت بود تا امروز تجلی این مخلوق زیبا، بر حیرت جهان بیفزاید. کنون این تصویر زیباست که در آئینه انسانیت منعکس گشته است. بدون این جلوه گری، عالم در شور و شر عشق سرگردان راهی بی نشان خواهد بود، پس به واقع در دنیای امروز نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است تا حقیقت وجود انسان، تصویر روشنی از زیبایی و عظمت خالق را به عالم هدیه کند.

 

من آمدم از نشانه ها یاد کنم

در اوج  یقین ز عشق،  فریاد کنم

آواز مرا نبوده آهنگ دگر

خواهم که ز هر غمی دلت شاد کنم

 

حضور این حقیقت ژرف، تحول بخش صور نیاز بوده تا آنجا که از هر تصویر روشنی که در وجود آدمی منعکس می گردد، صورت حقیقی عشق به جلوه های وجود جهت می بخشد و انسان در این دایره خلقت به بهترین روش زیستن و رشد تعالی دست می یابد، زیرا نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است و اگر عشق در درون انسان به اوج خود نرسد، نشانه های حقیقی انسانیت رنگ می بازند و آن بازتابی که می تواند کل هستی را متحول سازد، مکتوم می ماند، زیرا کل عالم دنباله رو نوری است که از ابتدا در آفرینش انسان حضور یافته و ز خود هزاران تصویر روشن آفریده، پس عشق همان حقیقت نابی است که می تواند انسانیت را در دنیای امروز، ز شکست و سقوط نجات بخشد.

 

پیشنهاد میکنم این مطلب را هم مطالعه کنید: نجات انسانیت ، آرزوی هر اندیشمند آزادی خواه است

 

یکی از مهمترین نیازهای انسان، عشق ورزیدن به زیبایی هاست. نیاز به رشد و تعالی روح، آدمی را از قید و بند عالم خاک رها می سازد و به وی حس پرواز می بخشد. گاه به صورت کاملاً متفاوت و مغایر با خواسته هایش، در مسیری گام می نهد که برایش نامعلوم است. در این حالت، با درک این خطا سر درگم و حیران راه می ماند. اگر انسان بتواند به حس نیازش در مسیر کمال جهت بخشد، دیگر در مسیر سعادت دچار سردرگمی و حیرت نمی شود. این مطلب، امکان پذیر نیست مگر آنکه آدمی به خود شناسی دست یابد و بتواند تمام نیازهای وجودش را دریابد و در مسیر این شناخت، به درک عالم هستی و حضور خالق نیز پی برده و با راههای رسیدن به کمال آشنا شود؛ زیرا نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است.

 

دارم چو  به دل هزار تصویر  نیاز

باشم ز چنین حقیقتی در پی  راز

سودای دگر نبوده در جان و دلم

من غرق نیاز، لیک باشی تو به ناز

 

تلاش و تقلای درون آدمی برای ابراز نیاز می تواند به وی حس زیبایی ببخشد تا با تمام راهبردهای مسیر حکمت و درک نشانه های حقیقت طلبی، از صور مجازی گذشته و مزین به حقیقت گردد. در این حالت است که می تواند به راحتی از هر جزء شناخته شده در مسیر معرفت، یک کلیت بسازد و ز این کلیت پذیری، خود را جزئی از حقیقت راه تصور نماید و به پشتوانه معرفت خویش، از خطرات راه گذشته و به حقیقت دست یابد. این همت عاشقانه، می تواند یاریگر انسان برای رسیدن به اصل و حقیقت هستی باشد، پس با ابراز نیاز درون این حس کمال طلبی را در خود تقویت می نماید؛ زیرا می داند که نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است.

 

اگر انسان از مسیر نیازهای متعالی خویش خارج شود و به باورهایش در جهت خطا بال و پر دهد، در مسیر اهدافش به نوعی تناقض گویی و سردرگمی دچار می شود. در این حالت، بین او و نیازهایش فاصله می افتد و صور ناشناخته ای از درک واقعیت ها در افکارش نقش می بندد. همین مطلب سبب انحراف وی از مسیر حقیقت خواهد شد. برای نجات انسانیت باید این نیازها در مسیر صحیح آن هدایت شوند تا راهکارهای خطاگونه ذهن، انسان را سردرگم راه زندگی نسازند. در غیر اینصورت، انحراف از حقیقت به عنوان یک اصل در جهت خطا و لغزش انسان، سبب به وجود آمدن موانع بسیاری برای رسیدن به سعادت خواهد بود و اینگونه، انسانیت در خطر می افتد؛ زیرا نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است.

 

گر از ره عشق با خطا دور شدی

زین جور و جفا، ز درد مهجور شدی

باید پی عشق باز آیی به هدف

هر چند در ین نشانه  مستور شدی

 

لحظه ای که انسان در موج تفکرات موهوم خویش اسیر می ماند، غرق تصاویر حیرت انگیز وهم و خیال، از حقیقت و هدف متعالی خود دور می افتد. در این حالت، پا در مسیری می نهد که بیانگر جلوه های خطا گونه و ابهام برانگیز حقیقت بوده اند، بنابراین اصل را فدای فرع می سازد و با ابراز خطاگونه نیازهایش، مسیر هدف یابی خود را درگیر اندیشه های نا هماهنگ خیال می سازد و اینگونه در طریق کمال گرایی، دچار شک و تردید می شود. اغلب انحراف گرایی های انسان در جامعه به همین موضوع بر می گردد؛ خطاهایی که به اصل انسانیت صدمه وارد می کنند و جامعه را از مسیر حق و حق طلبی دور و دورتر می سازند. در این بحبوحه حیرت انگیز، انسان اندیشمند به این حقیقت دست می یابد که نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است.

 

در وجود انسان حس غریبی نسبت به هدف یابی و گزینش راه صحیح وجود دارد. اگر همزمان با خطای ادراکی، افکارش مشوش و اهدافش دگرگون شود، زمینه رشد و تکامل نشانه های انسانیت کار سختی خواهد بود؛ زیرا منحرف شدن ذهن از راه صحیح بر کلیه جنبه های ادراکی و رفتار انسان تأثیر می گذارد. انسانیت، امروز تحت تأثیر همین خطاهای ادراکی از طریق صحیح دور گشته و نشانه های غریبی که گه گاه در برخی از رفتارهای ناشناخته انسان رخ می دهد، به همین لغزش از راه صحیح بر می گردد. با توجه به اینکه نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است، بازگشت از راه معرفت و پا نهادن در مسیر شک و تردید، می تواند بیشترین ضربه را به انسانیت بزند و سبب سردرگمی و شکست انسان گردد.

 

چون برگ که غرق باد افتد به زمین

ما غرق خطای خود غمینیم چنین

چون  راه ز این خطای ما  تار  بُوَد

جوئیم ز عشق و معرفت، راه  نوین

 

بازتاب خطاهای مکرر انسان، رشد تفکرات غلط و رواج وهم و گمانی پوچ خواهد بود تا آنجا که نشانه های انسانیت در مسیر حقیقت طلبی رنگ می بازند و صور ناشناخته ای از این نشانه ها در قالب پرسش و پاسخ های مکرر، ذهن را درگیر دریافت های خطا گونه ادراک ساخته و تصویر غلطی از ذهن را به وجود می آورند که به صورت کلی، نشان دهنده جلوه های ناشناخته ای از تصاویر حیرت انگیز خواهند بود. با توجه به اینکه نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است، زمانی که انسان درگیر این خواسته های نا مطلوب و نشانه های غلط ذهن باشد، دیگر امیدی به تغییر و تحول این اهداف نخواهد بود. در این حالت، جنبه های مختلف ادراکی انسان را از هدف اصلی دور می سازند و تصویر ناموزونی از انسانیت را آشکار می نمایند، بنابراین معنی انسانیت سردرگم این صور ناشناخته، غلط معرفی می گردد و این تفسیری از مرگ انسانیت در دنیای امروز است.

 

پیشنهاد میکنم این مطلب را هم مطالعه کنید: نجات انسانیت

 

انسان همواره در معرض آزمون و خطای روزگار قرار دارد. انسانیت با غلبه تجربه ها و احساسات پاک بر بسیاری از خطاها متبلور می شود. تجربه ای که آدمی در طول حیات خویش دارد، به او نگاه صحیحی نسبت به زندگی و باورهایش می بخشد. شکست مقدمه همین تجربه تحول ساز است؛ زیرا تا شکستی نباشد، درک صحیحی از موقعیت ها به وجود نمی آید. در واقع با هر زمین خوردنی، انسان محکم تر از قبل در مسیر زندگی گام بر می دارد. آدمی در همین مراحل سخت و سرنوشت ساز است که به حقیقت وجود خویش به عنوان انسان پی می برد و می فهمد که نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است، پس معرفتش را به شکست ها و موفقیت های خویش در زندگی پیوند می زند تا تصویر زیباتری از خود و دیگران را بر صفحه عمر ترسیم نماید.

 

در رفتن و آمدن پریشان باشیم

از هر خطری که هست، حیران باشیم

هر چند شکست طعم تلخی دارد

با تجربه غرق آن،  پشیمان باشیم

 

برخورد انسان با حوادث روزگار، به وی دیدگاه خاصی نسبت به زندگی می بخشد. خود را جزئی از این نظام آفرینش تصور کرده و با درک جلوه ای از حقیقت، به کلیه صور ادراکی خویش جهت می بخشد. معرفت را مقدمه رسیدن به جایگاه حقیقی خود در قلمرو عشقی پاک می داند، پس در جاده تقدیر سعی می کند تصاویر حیاتش را با آرزوها و خواسته های پاکش همراه سازد تا آنچه در اندیشه اش می گذرد، در قالب اعمال خالصانه، زیباترین نمایش حقیقی عشق را به ظهور رساند؛ زیرا بارها با خود این حقیقت را تکرار کرده که نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است و این حقیقت، به عنوان باوری زیبا به تمام افکار پاکش جهت می بخشد و اینگونه به پشتوانه عشقی ناب، شرایط تغییر و تحول حیات را خواهد یافت.

 

الگو پذیری از روشهای صحیح زندگی، آدمی را با چهره واقعی انسانیت آشنا می سازد. آنجا که از من وجود، به حقیقتی ژرف می پیوندد و در اقیانوس معرفت با صور نا آشنایی که در ناخودآگاه ذهن خویش داشته، آشنا می گردد. تصاویری از حقیقت وجود انسان که در قالب لحظات عمر، خاک را بستر ظهور این زیبایی ها ساخته است. دانستن حقیقت، آغاز حرکت وی برای رسیدن به منتهای کمال خواهد بود، پس در مسیر عشق گام بر می دارد تا با راه و رسم انسان بودن آشنا گردد. در اوج معرفت، به این حقیقت می رسد که نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است، پس باید در جهت تحقق این هدف بزرگ، عاشقانه از منیت وجود بگذرد تا اخلاص را تجربه نماید.

 

جوئیم ز عشق و معرفت رنگ دگر

ما در پی عشق بوده مشهور هنر

با دیدن هر نشانه ای غرق یقین

دل می دهد از هزار تصویر، خبر

 

در دنیای امروز، مرگ ارزشهای انسانی به صورت یکی از معضلات بزرگ اجتماعی، سبب دغدغه اندیشمندان گشته است. خطای انسان امروز ، رنگ واقعی انسانیت را تیره و تار ساخته. چهره ای که از انسان در جامعه امروز ترسیم می گردد، در هاله ای از ابهام بهر اهداف نا معلومی طراحی می شود که نتیجه ای جز شکست های مکرر نداشته و به دنبال خطای بیشتر، تصویر غلطی از حیات را ترسیم می نماید تا حقیقت در مجاز پنهان شود. این تصاویر ناموزون، از جامعه بستری برای نا امنی و خطای بیشتر انسان ها می سازد و روز به روز باورها و افکار سالم در حجم غریب این خطاها گم می شوند.

 

انسان برای رسیدن به حقیقت، باید ابتدا به درک نشانه های واقعی نیاز و صور شناختی برسد تا بتواند با اطمینان و اعتماد به خود و یافته هایش در مسیر معرفت، به باورهای انسانی خویش تحقق بخشد. در راستای این حقیقت ، آشنایی با راهکارهای تغییر و تحول می تواند بسیاری از مشکلات را از سر راه بشر بردارد، زیرا اغلب مردم در دنیای امروز با درک غلطی که نسبت به هدف و مقصود اصلی حیات دارند، از انسانیت یک تصویر زشت در ذهن خود ترسیم می نمایند که به غلط برایشان زیباست. درک حقیقت وجود انسان، می تواند موانع را از سر راه بشر بردارد و دنیای امروز را مزین به تصاویر و نقش های حقیقی معرفت سازد؛ زیرا به واقع نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است.

 

چون در دل من یقین پرواز بُوَد

چون بلبل مست، عشق آواز بُوَد

هر لحظه شوم قرین این عشق و هنر

دانم که ز عشق، راه من باز بُوَد

 

زمانی که برای خود باوری زیبا ترسیم می نمائیم، باید مراقب نشانه های مبهمی باشیم که ذهن را درگیر آینده ای به ظاهر روشن می سازند. همین نشانه ها انسان را از راه صحیح دور می کنند و به وی اعتمادی کاذب نسبت به موفقیت هایش می بخشند، بنابراین انواع فسق و فجور، محیط اجتماعی را درگیر نا امنی و ترس می سازد. با این تفسیر که نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است باید در ابتدا این باور را به حقیقتی ژرف متصل ساخت تا شاخه های فرعی این باور نتواند شیوه ها و روش های به ظاهر صحیحی را بر بشر امروز غالب سازد و در نهایت، آدمی را درگیر مجموعه غریبی از واقعیت های مکتوم دنیای خویش نماید.

 

انسانیت یک حقیقت ناب و گوهر واقعی حیات آدمی است که در کل کره زمین مطرح بوده. در واقع، آئینه ای در برابر زیبایی هاست که باید تصاویر زیبایی از حقیقت انسان را نشان دهد. بازتاب این تصاویر به صورت جهانی، سبب تحولی بزرگ خواهد شد. با توجه به اینکه نجات انسانیت ثمره عشق و معرفت است، درک حقیقت عشق در ابتدا، میان و انتهای این راه به صورت یک راهنما ایفای نقش می نماید تا کلیه صور حقیقت با نمادهایی از ارزشهای انسانی همراه گردند و یک تابلو از حقیقت انسانیت را به تصویر بکشند تا هر نقش وارونه و نشانه ای که سبب ابهام شده، نابود گردد و تنها اصل ومعنای حقیقی انسان باقی بماند.

 

ما عاشق این نیاز شیرین باشیم

هر چند درین میانه مسکین باشیم

آید چو درون ما همین جلوه عشق

در اوج فلک کمان پروین باشیم

 

انتهای این راه بزرگ، معرفی انسان به عنوان یک ذره محو خورشید حقیقت است که تمام زیبایی ها را در خود به ظهور رسانده و جهانی پاک از هر گونه خطا و لغزشی را به وجود آورده است. نجات انسانیت، ثمره عشق و معرفت است تا بازتاب همین حس دیرین، سبب تحول گردد و نقش های مبهمی که در مسیر این واقعیت عظیم، ذهن بشریت را درگیر خطا ساخته حذف شوند، پس به واقع انسانیت را باید در آغازی نکو، راهی آراسته به عشق و انتهایی مملو از کمال جستجو نمود که خود برگی از دفتر عشق و حقیقت آفرینش از روز ازل بوده است.

 

ملیحه هدایتی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com