عرفان رمز عشق به خداوند می باشد، عشقی آگاهانه که در جستجوی حقیقت است. انسان چون به این حقیقت رسید، تجلّی آن را در واژه ها، عبارتهای موزون و راز و نیازهای شاعرانه جستجو کرد. بدین ترتیب شعر و ادب نیایشی و مناجات متولّد شد.
سرشت انسان از عناصر متفاوتی است. عاطفه و احساس بخشی از وجود معنوی او می باشد. بشر با تکیه بر این وجود ظریف و لطافت شگفت، زندگی را دچار دگرگونی کرد؛ تغییر از عوالم خشک مادی به دنیای لطیف معنوی، دنیایی سرشار از عشق و احساس، معنویتی شگرف که میتواند زبان نیایش و مناجات، گوش جان و مخاطب این کلمات زیبا و موسیقی دل انگیز شود.
شاعران عارف، این ترانه سرایان معرفت، منشاء ایجاد حس و حال و شناخت هستند. آنها با تکیه بر موسیقی درون و زلال جاری معرفت عالیه ی انسانی، زیباترین و احساس برانگیزترین ترانه های عارفانه را سروده اند.
نیرویی که درون انسان را آرام میکند، گرمی عشق به خداوند و نگاه ژرف نگر و حقیقت بین اوست. سروده های عرفانی، حقیقت این عشق و زبان حال جوشش درونی انسان است.
در مناجات خلوص، پاکی و صفای باطن رمز ورود به گستره ی عشق، حقیقت و معرفت است. عارفان کوشیده اند که واژه هایشان سخن و عبارت نباشد بلکه فراتر از آن یعنی احساس ناب شود. چنان که در شناخت و درک آن، عقل عشق را یاری رساند، نه منطق و استدلال. مناجات زبان صمیمی و بی تکلّف بنده با خداوند است به ویژه در آن لحظه ها که به او پناه می برد و در برابر نعمت ها به ستایش او برمی خیزد. خداوند در قرآن می فرماید:
“پروردگارتان را به زاری بخوانید که او از حد در گذرندگان را دوست ندارد.”
در طول تاریخ سخنان ارزشمند شاعران عارف با انعکاس حمد و ستایش خداوند، گرمای عشق الهی، حقیقت غایی توبه و انابه، شناخت صفات جلالیه و جمالیه، همچون نوری عظیم جلوه کرد و نتیجه این حقیقت شد که: زمزمه و نوای درونی عارف است که با احساس لطیف شاعرانه همراهی می کند و مناجاتی آهنگین و موسیقیایی در قالب شعر ارائه میدهد. چنانکه سنایی به جهت نصیحت گری، عطار در اوج عشق الهی، مولوی با شور و سوز عاشقانه و حافظ با بروز احساسات لطیف جلوه خاصی به راز و نیاز عارفانه خود بخشیده اند.
دیدگاهتان را بنویسید