هر نوشتهای بازتاب حقایق پنهانی است که در اندیشه و باور انسان تبلور مییابد. آنچه در کلام موج میزند، بهصورت مجموعه منسجمی از واژهها و معانی مختلف، یک اثر را به وجود میآورد. در این اثر، هم نشانههای یک تفکر خاص وجود دارد و هم احساسات و هیجانات کنترل شدهای که میتواند در مسیر رسیدن به هدفهای بزرگ بیشترین تأثیر را بر هر خوانندهای داشته باشد، پس هر نوشتهای اتحادی از این دو کلیت است که میتواند با دیگر نشانههای تصویرگرایی ذهن همراه گردد و جلوه نوینی از یک اثر ادبی را به وجود آورد.
هدف از هر نوشتهای، ارائه مضامین و مفاهیم خاصی است که نویسنده برای انتقال این معانی از واژههای مناسب و کلامی نافذ استفاده میکند، اما گاه منحصر به یک مضمون نیست بلکه مضامین مختلفی در نوشته ارائه میشود که تا حدی بهزعم برخی انسجام و هماهنگی بین مفاهیم آن، کار دشواری است. آنچه حائز اهمیت به شمار میآید، هدفی است که با نوشتن یک اثر میتواند سبب تغییر و تحول در ذهن دیگران شود. درواقع، با همین هدفگرایی میتوان مضامین مختلف و حتی متناقضی را در یک کلیت و نظم منطقی در اثر خود هنرمندانه جای داد. در اینجا به روشهای مناسب این هدفگرایی اشاره میکنیم:
۱) همگرایی
با وجود تفاوتهای بسیاری که ممکن است در مضامین مختلف یک اثر وجود داشته باشد، اصل همگرایی میتواند سبب وحدت در مضامین گردد. این مطلب درواقع با گرایش به مفاهیم قابلتعریف و مشترک آغاز میشود. نویسنده میتواند از هر راهکاری که در مسیر این هماهنگی مؤثر بوده، جهت این نظم موضوعی استفاده کند. بهعنوان مثال، میتوان در بیان یک مطلب باوجود مضامین مختلف به نتایجی اشاره کرد که در شیوههای مختلف گفتاری مدنظر بوده است. این مطلب سبب نوعی هماهنگی در مضمونپردازی میگردد.
زمانی که تفکرات پیچیده و واژههای مختلف همراه با مفاهیم خاص، یک اثر را به وجود میآورند.گرایش همه به یک موضوع میتواند تفاوتهای این مضامین را تحت تأثیر همگرایی کمرنگ سازد. حضور برخی از نشانههای شناختی که بهصورت غیرارادی در کلام نویسنده موج میزند نیز میتواند در جهت همین همگرایی، سبب وحدت در کلام شود. اما در کنار این مطلب، نیاز بهنوعی هم اندیشی است که در عمق اندیشه نویسنده خود را نشان میدهد. این هم اندیشی بین نویسنده و خوانندگانی است که به چنین نوشتهای علاقه دارند و میزان اثربخشی آن نیز بسیار خواهد بود.
با توجه به اینکه هدف ارتباط مستقیمی با مضمون هر نوشته دارد، تصویر روشنی که نویسنده میتواند از طریق روشهای هنرمندانه و تبلور اندیشهای زیبا داشته باشد، درواقع در همین مسیر راهگشا خواهد بود. اگر گرایش مضامین به سمت واقعیتهای اجتماع باشد، این همگرایی راحتتر صورت میگیرد و اگر تفاوتهای بسیاری در این مضامین بود، بازهم همگرایی را میتوان با حذف برخی از واژههای نامربوط و معانی دشوار حل کرد که درواقع، خود تصویری از هنر نویسنده در مسیر این هدفگرایی است.
گرایش به یک موضوع مشترک میتواند این تفاوتهای حاشیهای را برطرف نماید؛ یعنی در کنار یک مضمون اصلی مضامین فرعی نیز بیان شود. آنچه این تفاوت را از بین میبرد، همگرایی مضامین به دلیل اشتراکی است که در هدف و بیان آن مفهوم خاص دارند، بهگونهای که نویسنده طی بازخوردی مثبت از هر نشانه بستری برای تغییر و تحول اثرش میسازد تا هر آنچه باید در مجموعه گستردهای به نام مضمونپردازی ارائه شود، با این شیوه پذیرش بیشترین تأثیر را در ایجاد یک اثر خلاق داشته باشد.
۲) شباهت در مضامین
یک نوشته مؤثر و خلاق، اثری است که نویسنده در آن باوجود تفاوتهایی که بین مضامین مختلف وجود دارد به ایجاد یک ارتباط مؤثر میپردازد. این روش با وحدت اندیشههای مختلف به نتیجه میرسد. در واقع نویسنده میتواند با اشاره به گرایشهای مختلفی که در نوشتههای دیگران وجود دارد، با ارائه مثال و نمونههای متفاوت به ارتباط مؤثری دست یابد که درواقع، همان شباهت خاصی است که بین مضامین مختلف درک نموده و اینگونه در قالب یک گرایش خاص به این مضامین جهت میدهد.
مفهوم اگر نهان بُوَد در دل لفظ
گردد چو عیان، بُوَد همین حاصل لفظ
چون گل که شکوفه میزند در دل خاک
مفهوم عیان شود چنین در گِل لفظ
درک برخی از این شباهتهای پنهان معمولاً به ذوق هنری نویسنده وابسته است. جایی که اندیشه گسترشپذیر وی بتواند از هر موضوع به تفکرات خاص خویش پی ببرد، میتواند از این نشانههای شناختی در قالب یک مثال و بیان نکات خاص معنایی به این حقیقت دست یابد. آنچه در بیان این مضامین مثمر ثمر خواهد بود، همین درک و ارائه معانی خاصی است که بهصورت مستتر در کل مطلب حضور دارد و تنها با نوع نگرش نویسنده و قدرت بیان وی قابل افشا شدن است.
روش دیگری که میتواند در این هدفگرایی مثبت با درک شباهتهای مستتر در بین مضامین تأثیرگذار باشد، نوآوری ذهن و هنر خلاق نویسنده است که در بین این مضامین به بیان حقایقی میپردازد که در قالب هنر نوشتاری، ذهن سیال خواننده را درگیر این شباهتهای موضوعی میسازد. در این حالت، اگر نویسنده بتواند با هنر خویش هدایتگر ذهن خواننده باشد، درک این شباهتها و در نهایت هدفگرایی مضامین بهراحتی صورت خواهد گرفت.
در یک نگاه کلی، زمانی که نویسنده با مضامین مختلف یک اثر هنری به وجود میآورد، در واقع اندیشهاش را مثل آئینه ای در برابر نشانههای شناختی و مضامین مختلف قرار داده تا تصویر هر مضمون به دلخواه وی در ذهن مصور گردد. این همان شباهتهایی است که مابین مضامین مختلف وجود دارد و میتواند بسیاری از تفاوتهای معنایی و چالشهای فکری خواننده را برطرف نماید و تحول ساز و مفید باشد.
۳) تناقض و وحدت
گاهی مضامین مختلف علاوه بر تفاوتهای موجود، در بسیاری از مفاهیم با یکدیگر تناقض دارند. در این حالت، نویسنده از همین تناقض موجود بهره میبرد و هنرمندانه از طریق تمثیل گرایی، سبب نوعی وحدت در کلام میشود. این هنر بهصورت غیرمستقیم، با وحدت اندیشههای مختلف و حضور نشانههای خاص، بر تفکر هر خوانندهای تأثیر مثبت میگذارد، بنابراین آنجا که باید بین مضامین تفاوتها بیان گردد، ذهن بهصورت غیرارادی جذب برخی از واقعیتهای شناختی میشود.
معنای تفاوت اینچنین پیدا شد
مفهوم حقیقتش به دل رسوا شد
هر چند تناقضش نماید حیرت
معنای چنین تناقضی زیبا شد
زمانی که ذهن به صورت غیر ارادی با این مفاهیم آشنا میگردد، تصویر دیگری از مضامین موجود به ظهور میرسد. این تصاویر همان نشانههای خاصی هستند که در یک کلیت قابل تعریف، با وحدت در موضوع در قالب تمثیل بیان میشوند. این تمثیل گرایی، در واقع انسجام بخش جزءهای پراکنده این مضامین است و میتواند با طرد هر خطای ادراکی، سبب القای مضامین شناختی در خواننده شود.
چنانکه نویسنده بتواند با هر واژه معنای خاصی را اراده نماید، از طریق ارتباط این واژهها بین مضامین متفاوت و متناقض اثر یک هماهنگی به وجود میآورد. این هماهنگی باهدف گرایی مفاهیم همگام می شود و ذهن را درگیر مقایسات مکرر میسازد تا درنهایت از میان همین تفاوتهای موضوعی، نشانههای مثبت و همگرا سبب نوعی وحدت و هماهنگی شوند. در واقع همین موضوع بیانگر مضامین شناختی خواهد بود و صور غریب ذهن را با حضور این نشانهها با حقایق همراه میسازد.
تمثیل گرایی در واقع، شیوه هنرمندانهای است که میتواند بین مضامین مختلف یک اثر، وحدت موضوعی به وجود آورد؛ یعنی با ارائه یک موضوع هنری در قالب تمثیل میتواند ارتباط خاصی مابین اجزاء مختلف کلام به وجود آورد. این ارتباط با درک شیوههای مختلف و روشهای متفاوت بیان یک اندیشه، مجموعه گستردهای از مفاهیم شناختی را به وجود میآورد که در کل بر این تناقض گرایی ها اثر میگذارد و با هماهنگی و وحدت در موضوع، بسیاری از مشکلات و خطاهای ادراکی را برطرف مینماید.
۴) تجزیهپذیری
یکی از مؤثرترین روشها برای هدف گرایی مضامین مختلف، تجزیهپذیری مفاهیم است. درواقع با این کار، درک بسیاری از مفاهیم مبهم و دشوار در نوشته حل میشود؛ زیرا ذهن بهصورت غیرمستقیم طالب تجزیه گرایی است و به نوعی میتوان گفت با تقسیم مضامین مختلف، بسیاری از تفاوتهای موجود، مابین بخشهای یک اثر از بین میرود و مجموعه کاملی از صور شناختی به وجود میآید که خودبهخود در چگونگی تفکر خواننده و روش درک مضامین مؤثر خواهد بود.
گر جزء عیان شود تفاوت دورست
تصویر چنین تناقضی مستورست
چون کل که نماید اینچنین هر جزئی
اجزاء زبهر کلیت چون نورست
با تجزیهپذیری مضامین، صور مختلف شناخت خودبهخود در مسیر درک مفاهیم، از واژههای متناسب با موضوع بهعنوان واسطه بهره میبرند تا آنجا که میتوان از طریق همگرایی و شناخت هدف، تفاوتها را در قالب یک تضاد معنایی با حقایق موجود در اثر همراه ساخت تا آنچه بهصورت یک تصویر غریب، اندیشه را تحت تأثیر قرار میدهد، در مسیر این نشانههای شناختی با حقایق همراه شود و تصویر واقعی هدف را آشکار نماید.
زمانی که نویسنده بتواند به درستی از مضامین مختلف در اثر استفاده نماید، اینقدرت را خواهد داشت که با تجزیهپذیری مضامین در ذهن خواننده تغییرات گستردهای را در چگونگی درک و شناخت هدف به وجود آورد. یکی از این موارد جمعبندی کلی تفاوتها و ارائه نشانههای مثبت و همگرا بین اجزاء یک موضوع است که باز همین شباهتها با دیگر نشانههای یک اثر میتواند همگام گردد و تصویر روشنی از حقیقت را آشکار نماید. این همان تجزیهپذیری و تغییری است که باید هر نویسنده توانایی در اثرش به آن توجه نماید.
در ادامه زمانی که تجزیه گرایی مثبت صورت گرفت، به محوریت یک هدف میتوان از تمام تناقضهای ادراکی و تفاوتهایی که مابین این مضامین وجود دارد، به کلیتی منسجم دست یافت، در این کلیت نیز مفاهیم موجود نیاز به تجزیهپذیری دارند، بنابراین میتوان بسیاری از اختلافات موجود در این مضامین را از بین برد و تصویر کاملی از حقیقت را آشکار نمود. درواقع همین هنر است که میتواند ذهن را آماده پذیرش بسیاری از تفاوتهای موجود در مضامین مختلف سازد و به صورت مستقیم، در مسیر هدفگرایی نیز مؤثر واقع شود.
۵) بیان یک کلیت
اگر نویسنده بتواند در بیان مضامین مختلف یک هماهنگی موضوعی به وجود آورد، در واقع یک کلیت عام در قالب نوشتهای خلاق به وجود خواهد آمد. این کلیت با روش تجزیهپذیری اجزاء، یک مجموعه منظم و هماهنگ با اصل موضوع را به نمایش میگذارد که در کلیه مضامین تأثیر مثبت خواهد داشت. خوانندگان اثر نیز هنگام خواندن ذهنشان متناسب با این کلیت گرایی، با مضامین همگام خواهد شد و در این حالت، بسیاری از تفاوتهای موجود ذیل این همگرایی کمرنگ میگردد.
یکی از محاسن این روش، بازخورد مثبتی است که مردم در درک این مضامین دارند؛ زیرا لحظهای که یک اندیشه خاص بیان شود، افکار عمومی در موج تغییراتی که از درک موضوع به وجود میآید دچار یک تنش ادراکی میگردند، اما وقتی در یک کلیت تمام مضامین بهصورت هدفمند قرار گیرند، ذهن گسترشپذیر میتواند در رویارویی با این کلیت، هم اجزاء یک مفهوم خاص را دریابد و هم با نشانههای موجود در یک تفکر خاص آشنا شود.
در مسیر این کلیت پذیری، تصاویر شناختی ذهن کنجکاو خواننده را درگیر مضامین موجود در اثر میسازد. همین دقت باعث ایجاد سؤالاتی در ذهن میگردد. جالب اینجاست که پاسخ این سؤالات در خود مضامین بیانشده و تنها یک فکر عاری از خطا و درک عمیق میتواند به پاسخی کاملاً منطقی دست یابد، پس این کلیت گرایی نیز به صورت غیر مستقیم پاسخگوی بسیاری از ابهامات ذهن خواننده خواهد بود.
در این کلیت گرایی، گاهی یک واژه به صورت نماد گونه واقعیتهای موجود در هر مضمون را به تصویر میکشد. شاید بهصورت خلاقانه بتوان از همین روش، خودبهخود به پاسخ این سؤالات ابهام برانگیز رسید؛ یعنی درک همان واژههای خاصی که نویسنده هنرمندانه در نوشته خود به کار برده است و همین واژهها هستند که میتوانند در کلیت مضامین چنین نقش بزرگی را ایفا نمایند که در واقع، بیانگر همان کلیت گرایی موضوعی است و پاسخگوی بسیاری از چالشهای فکری و ادراکی در مسیر شناخت این کلیتها به شمار میآید.
۶) وحدت در هدف
در هدفگرایی مضامین مختلفی که نویسنده در اثر خود به کار میبرد، رمز موفقیت وحدتی است که در عین تفاوتهای موجود بین مضامین وجود دارد. نویسنده هنرمندانه باید با تقسیم مضامین خاص و درک نشانههای مشترک مابین این مفاهیم، به وحدت در هدف دست یابد. این تصویری از حقیقتگرایی است که میتواند از هر مفهوم، کلیت خاصی را تحت عنوان هدف آشکار نماید.
با وحدت لفظ و اصل معنا هر دل
دیگر نَبُوَد ز هر گمانی غافل
معنی چو ز هر نشانهای حاصل شد
زین معنی خوش شود حقیقت حاصل
برای این وحدتگرایی باید از تفاوتهای موجود در مضامین مختلف، واسطهای برای تغییر و تحول ساخت. این تفاوتها، گرچه در ظاهر باعث نوعی تناقض گرایی در اندیشه میشوند، اما همین تفاوتها هستند که در هدف شباهتها را آشکار میسازند. این همان روشی است که میتواند بسیاری از اختلافات موضوعی را از بین برده و تصویر روشنی از هدف را مصور نماید.
گاهی تصویری که از یک موضوع خاص در ذهن مصور میگردد، خودبهخود میتواند بیانگر نشانههای ادراکی و مضامین شناختی باشد، اما زمانی که این تصویر بین مجموعه گستردهای از مضامین هماهنگی ایجاد میکند؛ سبب سردرگمی میشود، اینجاست که نویسنده باید برای وحدت در هدف به جزئیت های شناختی مشترک مابین این مضامین توجه نماید تا در بین همین اجزاء بتواند با صور خاص شناخت آشنا شود. همین تصاویر هستند که میتوانند برخلاف صورت اولیه ادراک سبب به وجود آمدن هدفی مشترک گردند.
با توجه به روشهای بیان شده، نویسنده یک اثر در واقع نقش راهنما را ایفا مینماید. او با هنر خاص خود در واقع با چگونگی کاربرد واژهها و ارتباط مضامین مختلف، به هدایت ذهن خوانندگان میپردازد. با این کار دیگر ذهن گسترشپذیر انسان محدود در عبارتهای ساده و معانی خاص نخواهد شد، بلکه با گستردگی در مضامین میتواند صور مختلف یک واقعیت را در قالبهای مختلف نوشتاری درک نماید. بنابراین هدفگرایی مضامین، هنری است که خودبهخود حقایق بسیاری را آشکار میسازد، حقایقی که گاه در بستر تغییر و تحول در گفتار پنهان ماندهاند و تنها با این شیوه هنری میتوانند در قالب نوشتهای هدفگرا بیان شوند.
ملیحه هدایتی
دیدگاهتان را بنویسید