عشق، بازتاب زیباترین احساس بودن با نیازی شورانگیزست که با جذبه ای خاص بهر یافتن حقیقت، از جزء به کل می پیوندد. عشق با طلبی پر شور آغاز می شود که حس یافتن را با درک بودن در مجموعه غریبی از نیازهای انسان همراه می سازد تا در مسیر معرفت، هر ذره را به سرچشمه نور متصل سازد. این حس زیبا، روشنترین تصویر واقعی حیات انسان به شمار می آید که چهره واقعی انسانیت را در اخلاصی عاشقانه به تصویر می کشد.
عشق مجازی در عرفان، آئینه ای در برابر خورشید حقیقت است. تصویری از حقیقت، اما در قالب مجاز با شورانگیزترین احساس نیاز که نشان دهنده واقعیتهای وجود انسان در مجموعه غریبی از عواطف و احساسات عاشقانه است که از مجاز بستری برای رسیدن به حقیقت می سازد، پس با التهاب درون شوری خاص می آفریند تا موج این احساس شیرین به باوری زیبا بپیوندد و غرق راز و رمز عاشقی، صدها تصویر نوین ز این حالت زیبا مصور نماید که در واقع، بازتاب حقیقتی دیرین است.
نکات ذیل، بیانگر جایگاه عشق مجازی در عرفان هستند:
۱- نیاز:
اولین حسی که در درون عاشق آشکار می شود، حس نیازی است که او را جذب معشوق می سازد. نیاز، تجلیگاه حقیقت وجود انسان است که به باورهایش معنا می بخشد. حرکتی از درون که بازتاب شورانگیزترین احساس بندگی بوده و در کلیه مراحل عرفان با دیگر صور نیاز همراه می گردد. جلوهای از این نیاز، همان حس عاشقانه به معشوق خاکی است که به واقع می توان آن را مرحلهای برای کمال دانست؛ زیرا وجود انسان جزء است، جزئی که در کلیتی غریب سرگردان بوده و برای کسب کمال در تقلاست.
چون بخواهد کامل گردد، باید ز هر نیازی که در درونش احساس میکند واسطهای بهر درک واقعیتهایی بسازد که بیانگر نیاز واقعی او بودهاند و در مجموعهای از تمایلات درون، سبب تغییر و تحول شدهاند. در واقع نیاز به داشتن معشوق خاکی، زیرمجموعه همان نیاز معنوی است که از وجود این حس لطیف، پلهای برای رسیدن به کمال میسازد تا جایی که درک رموز معرفتی با این عشق مجازی قابل فهم میگردد و انسان میتواند در وادی این عشق خاکی تا افلاک اوج گیرد.
من غرق توام اگر مرا دریایی
پنهان چو بُوی به چشم من پیدایی
چون ذره بی نشان پریشانم من
خورشید منی که بی نشان رسوایی
هر کس عاشق میشود، رنگی از نیاز در وجودش دارد که او را در موج حوادث روزگار با دردها آشنا می سازد. این نیاز پلهای برای تعالی روح اوست. در این حالت، همراه با حسی غریب هزاران جلوه دیگر در درونش مصور میگردد که هر کدام میتوانند به نیاز وی پاسخ دهند. این جلوهها، بازتاب همان عشق حقیقی است که تصویر روشنی از نیاز را در درون انسان مصور می سازد و بیانگر همه چیز است.
این نیاز، خود نشانگر جایگاه عشق مجازی در عرفان است که با تصویر گرایی ذهن و آشنایی دل انسان با حقیقت، رمزگشایی واقعیتها را به عهده دارد و فرد را برای رسیدن به مقصود نهایی خلقت آماده میسازد تا حقیقت در بستری از نیاز آشکار گردد. در این حالت، دل تجلیگاه همان حقیقت ازلی خواهد بود و از هر صورت ظاهر، بازتابی برای واقعیتهای پنهان و حقایق نابی می سازد که در پردهای از نیاز پنهان بودهاند.
۲- بازتاب عشق در حیات انسان:
عشق، نیروی شگفت انگیزی است که میتواند در کلیه مراحل حیات انسان تأثیرگذار باشد. در واقع، حضور این حس لطیف در لحظات زندگی، تحول بخش انسان بوده و میتواند ذیل عشق الهی در بازتاب عشق زمینی، بیشترین تحولات را در زندگی انسان به وجود آورد. این حقیقت در کلیهی مراحل حیات آدمی با ظهور جلوه هایی از خلقت انسان، زیباترین تصویر حقیقی عشق را آشکار میسازد. در این حالت، هر نشانهای که بیانگر جلوههای عشق بوده، در قالب مجاز چون آئینهای تجلیگر حقیقت عشق الهی گردیده تا صورت واقعی حیات آشکار گردد.
کلیهی جنبههای زندگی انسان، تحت تأثیر نیروی عشق با بازتاب این حس نیاز، مزین به زیباترین جلوه حقیقت خواهد شد. آنجا که با نیاز شورانگیز خود به همنوع خاکی خویش، بستری از عشق الهی را مهیا میسازد، با پرواز عاشقانه روح در قالب احساسی لطیف ز شوق درون، زمینه تغییر و تحول را آشکار مینماید. این همان نیروی بودن در بازتابی از حقیقتی بی منتهاست که زیباترین تصویر زندگی را مصور میسازد.
از عشق تو من قرین پرواز آیم
هر لحظه ز شوق، غرق آواز آیم
چون بلبل مست غرق حیرت، شیدا
مأنوس حقیقتم که با راز آیم
حضور این حس روشن، در قالب عشق مجازی میتواند به باور انسان جهت بخشد و با تلطیف احساسات درون، راهگشای بسیاری از مشکلات روحی و عاطفی وی باشد تا آنجا که در مسیر عشق الهی با اطمینان و یقین گام بردارد و شور و شوق درون را به حقیقت بی منتهای عشق پیوند بزند، پس از هر رمزی برای رسیدن به انتهای این حس عاشقانه مدد میجوید و با طلبی غرق شور و نیاز، تصویر نوینی از عشق را در آئینهی دلش مصور میسازد تا آنجا که بازتاب آن را در کلیه مراحل زندگی خویش میبیند و با تغییر و تحول در حالات درون و خصوصیات انسانی، لایق وصال معشوق میگردد.
همانطور که عشق مجازی میتواند راهگشای مسیر انسان در جهت رسیدن به حقیقت بی منتها و عشق حقیقی باشد، حضور عشق الهی نیز به لطافت احساس و شور و حال درون انسان جهت داده تا آنجا که در پرتو این عشق واقعی به نیاز خود و حضور عشق زمینی معنا میبخشد و در تصویر واقعی حیات، به زیباترین اخلاق انسانی مزین میگردد که در واقع، جلوهای از حقیقتی دیرین است و میتواند در سایه سار عشق، بزرگترین تحولات را در جوامع انسانی به وجود آورد.
۳- واسطه گرایی:
با توجه به اینکه عشق همواره با پاکی و صداقت همراه است، لطف و صفای دل عاشق در عشق مجازی میتواند چون آئینهای مصفا، واسطهای بهر عشق جاودانه باشد. شور و هیجانی که در دل عاشق موج میزند، در واقع آغازگر حس و حال بودن در عالمی از حقیقت است که به صورت نشانهای از جانب معشوق حقیقی، به باورهای پاک بنده جهت میبخشد. حضور عشق مجازی به صورت واسطهای بهر تعالی این نیاز شورانگیز است که در نهایت از هر جزء وجود عاشق، تصویری از حقیقت میسازد تا در مجموعهای غریب، به اصل و مبدأ حقیقی عشق متصل گردد. این همان ابتدای حرکت و اصل تحولگرایی عاشق در مسیر عشق ورزی است.
عشق مجازی از طریق نیاز عاشق، به صور حقیقی معرفت متصل میگردد. نگاهی ورای خواستههای عرفانی و حسی نوین که به صورت مجموعه تغییر شکل یافتهای از حقیقت، به اصل و مقصد نهایی عشق پیوند میخورد. درک عاشق از آنچه ز معشوق زمینی خویش مییابد، تصویر کوچکی از دنیای عشق و عاشقی است که به صورت جزئیت گراییهای معرفتی، از هر حرکت عاشق مجموعهای قابل تعریف در قالب ناز و نیاز عاشقانه میسازد که بیانگر اصل عشق در عالم عرفان است و واسطه گرایی عشق مجازی را به اثبات می رساند.
از عشق مجاز، عشق پاک آموزم
چون شعله آتش اینچنین افروزم
در اوج نیاز غرق این شیدایی
در بستر عشق، غرق تب می سوزم
تصویری که عاشق از معشوق زمینی خویش در دل و اندیشهاش مصور میسازد، یک نشانه از صور غریبی است که در عالم هستی حضور دارند. عاشق با به تصویر کشیدن این رؤیای دلنشین، از شور و شیدایی دل راهی به سوی حقیقت میجوید. باورش را با این درک همسو میسازد تا از هر جزء این تصاویر، صد تصویر دگر بیافریند و با حیرت و سرگشتگی در مسیر حقیقت طلبی، با صور آشنای عشق همراه گردد. این تصویر، تمثیلی از نیاز عاشقانه این مخلوق خاکی است که گرچه در صور مجازی عشق جلوهگر میشود، اما در باور عاشقانه خود به عشق الهی میپیوندد.
در عشق مجازی، عاشق با تمام وجودش به معشوق عشق میورزد، پس چون ذره در پی خورشید روان است. همین شور و بلوای درون، انسان را برای عشقی عمیقتر و جاودانهتر از این عالم خاک آماده میسازد. در واقع، عشق مجازی واسطهای برای رسیدن به حقیقت است که وجود پر از احساس عاشق را در وجود معشوق یگانه ذوب میسازد، زیرا لطافت احساس عاشق، اصل تغییر و تحول او بوده و این لطافت با حضور عشق مجازی در وجود عاشق مهیا میگردد. در واقع این عشق زمینی، سرچشمه عشق الهی است که ضمیر پاک انسان را لایق وصال یار میسازد.
۴- رها شدن از خود:
شرارههای عشق آنقدر عظیم و شعلهور است که وجود عاشق را چون ذرات پراکنده از خویش رها میسازد و در موجی از اخلاص، بهر معشوق لایق دیدار مینماید. عشق زمینی، چشمان عاشق را بر حقیقت عالم میگشاید و غرق احساس یکرنگی و خلوص از خود بی خود و مست میسازد، همین مستی نشان شور و هیجان درون عاشق است که وی را در مسیر عشق الهی به اوج وجد میرساند. در عشق مجازی میآموزد که باید ناز را رها سازد و غرق نیاز با عاشق درآمیزد و نیاز را واسطه حضور این عشق آتشین نماید. همین احساس روشن وی را زخود رها میسازد و به او امکان عاشقانه زیستن را عطا میکند، پس بهر معشوق جاودانه تقلایی وصف ناپذیر خواهد داشت.
عشق مجازی از هنر درون انسان نشأت میگیرد. هنر نیز مظهر زیبایی است، پس برای ظهور این خیر و نیکی باید زخود رها شود و خالصانه بهر این هنرآفرینی با شور و شوق وصال همراه گردد، در این حالت در اوج کمال با راز و رمز عشق الهی آشنا میشود و ز این گوهر هستی، به گنجی فراتر از عالم خاک میرسد که نمایانگر حقیقتی بی منتهاست و عشق را در قالب زیباترین تصویر آشکار مینماید.
چون نی که بُوَد به دست نی زن بی تاب
چشمم شده در خمار عشقت بی خواب
از خود چو تهی شوم درین حیرانی
از بهر تو من چو گوهری باشم ناب
عشق زمینی، مقدمه ظهور حقیقت است؛ زیرا با رها شدن از خود تصویر روشنی از عشق را بر ملا میسازد و با گذر از حجابهای مسیر معرفت، از مجاز به حقیقت می رسد. در واقع، چون نی بهر موسیقی خلقت به دست نینواز تقدیر نواخته میگردد و مشتاقانه بهر رسیدن به منتهای کمال از خاک به افلاک میرسد. عاشق هر لحظه به معشوق میاندیشد، پس ز خود رها شده و در وجود معشوق غرق عشق میگردد. در این حالت، در اوج خلوص واسطهای بهر درک حقیقت و عشق ازلی خواهد بود.
چون موج آتش عشق عاشق را فرا میگیرد، وجود خویش میسوزاند و ز درون تهی میگردد تا لایق حضور معشوق گردد، پس ز این تصویر زیبا به حقیقتی دیگر میرسد که همان عشق الهی و حسی غیر قابل انکار است و از بستر عشق خاکی به ظهور رسیده، عشق را واسطه شفاعت خویش مییابد و به مدد این حس لطیف از جزء به کل میرسد که در واقع، اصل حضور عشق در کل عالم است. در این حالت، معترف به عشق میگردد و با بیان حقایق درون ز نیازش بستری برای پرواز میسازد تا اوج کمال را تجربه کند.
۵- هیجان و شور درون:
لحظهای که دل انسان در شور و غوغای عاشقانه، طالب دیدار معشوق خویش میگردد، در واقع تفسیری از هیجانش را در قالب کلام شورانگیز و وجدی عاشقانه به نمایش میگذارد. عشق مجازی با این شور و هیجان، واسطهای میشود برای رسیدن به حقیقت؛ یعنی از نیاز و ناز معشوق زمینی خود به باور زیبایی غرق این هیجان شورانگیز میرسد که همان استغنای معشوق یگانه است. راه را مییابد و ز بیراههها میگریزد. خاک را میجوید و به افلاک میرسد. ز درد و سوز فراق یار، بستری برای غوغای درونش میسازد و عاشقانه به حقیقت پیوند میخورد.
ز اشتیاق درون به احساس لطیفی دست مییابد که وی را در لحظههای عاشقانه بهر معشوق خاکی، ز خود رها میسازد و غرق شور و شوق درون به زیباترین احساس و عمیقترین درک عالم میرساند که گرچه معشوق خاکی را میجسته، اما ز آن بستری برای رؤیاهای عاشقانهاش میسازد. هیجان و شوری که درون عاشق را سرتاسر غرق نیاز مینماید، چون تصویری از حقیقت است که ز هر جزء وجود عاشق، واسطهای برای رسیدن به منتهای کمال میسازد تا معشوق در زیباترین چهره تجلی یابد.
دریای دلم چو موج آرد بیرون
صد گوهر عشق مینماید پر خون
در غایت عشق غرق حیرت گردم
چون لیلی عاشقم که جوید مجنون
شور و هیجان درون عاشق، گرچه از بستر خاک آغاز گشته، اما غرق عنایت معشوق یگانه ز طاقت درون عاشق، واسطهای بهر مقصد نهایی میسازد. آنچنان که ز این مجاز شورانگیز به حقیقت متمایل میگردد. دردمند عشق میشود و طالب دیدار یار. از ناز معشوق خاکی به عشوههای پنهان یار حقیقی میرسد و با تجلیات شورانگیز عشق، از هر نشانهای که در دل عاشقش آشکار گردیده، تصویر نوینی از عشقی بی پایان را مصور میسازد تا غرق اخلاص و دور از ریا، در اوج پاکی با شور عشق حقیقی آشنا گردد.
گرچه عشق مجازی ریشه در خاک دارد، لیک آنچه از هیجان و شور درون عاشق تجلی مییابد، تصویر روشنی از نیازی پرمعناست که غرق تجلیات عشق، ز هر نشانه معشوق به باوری دیگر میرسد. ز سرّ خاک به اسرار نهان دست مییابد و با دل شیدای خویش بهر حل معماهای عشق، متوسل به وجود معشوق یگانه میگردد که خود آغازگر حسی نوین و حضوری دلنشین است و غرق تمنای عاشقانه، از جزء به کلیت پیوسته، پس در واقع همین عشق مجازی راهگشای حقیقت عشق و کمال واقعی انسان است.
۶- شوق وصال و آرامش:
لحظهای که شور و هیجان درون عاشق به اوج خود میرسد، بهر آرامش، وصال یار را میطلبد. در واقع، آغوش معشوق بهترین جا برای رسیدن به آرامش است. همین حس لطیف، وجود عاشق را برای درک وصال حقیقت و آرامش ابدی آماده میسازد. در واقع، عاشق با تماشای زیباییهای یار از خود بی خود و مست، ز هر آنچه غیر معشوق است، میگریزد و در دامان حقیقت و آغوش معرفت به لذتی ورای این حس ساده میرسد. در انتها، حضور آرامش به وی توان درک حقیقت را عطا میکند تا آنجا که میتواند از خود و باورهایش واسطهای برای رسیدن به معشوق حقیقی بسازد.
عاشق در حصار عشق مجازی، هنوز هم به آن آرامش عمیق نرسیده و در درونش بلوایی شورانگیز غوغا به پا نموده است، پس برای درک این پاکی و لطافت عشق، از خود میگذرد و چون ذره در موج باد، سرگردان دیدار خورشید رها میشود، پس ز این عشق مجازی واسطهای برای رسیدن به معشوق حقیقی میسازد، معشوقی که نهایت کمال و اصل گریز انسان از فرع و هر نشانه شومی است که گاه دل را در بر گرفته و تصویر مبهمی را به وی القا مینماید.
بی تاب و غمین تو را بجویم در دل
گر نیست قرار، یابم اینجا منزل
مفتون حقیقتم درین حیرانی
چون صورت جان من بُوَد در این گِل
به دنبال هر شور و غوغایی، آرامشی است. عشق هم نشانهای از این حرکت شورانگیز بوده که صد جلوه از رخ دلدار را آشکار مینماید. عشق مجازی میتواند به صورت واسطه انسان را با تصاویر حیرت انگیز حقیقت آشنا سازد تا بالاخره تصویر واقعی معشوق در آئینه زار وجودش مصور گردد. عشق مجازی در قالب حسی ساده و پاک با یک دنیا اشتیاق، در دل عاشق تصویر گر حقیقتی است که شوق امروز را به وصال فرداها متصل میسازد تا ز این شور و هیجان، بستر آرامشی خاص فراهم گردد، پس به واقع آئینهای در برابر عشق الهی است و میتواند با اخلاص و پاکی، بیانگر این حقیقت باشد.
۷- محبت کردن:
لحظهای که انسان عاشق میشود، بهر معشوق زمینی خویش به ابراز محبت و تجلی احساس پاکش میپردازد. بهانه هایش را در حضور این حس لطیف، به حقیقتی ژرف متصل میسازد. اعتمادش به قلب بی تاب معشوق است و نگاهش به شور و صفای این عاشقی متمرکز گردیده، پس ز این موج شورانگیز حقیقت عالم را در راستای این احساس پاک میبیند. هستی و تمام وجودش را به عشق پیوند میزند و ز سکوت درون به هیاهویی عاشقانه متصل میگردد. شکوه عاشقی را در زیباترین تصویر حضور معشوق مییابد و اضطراب درونش را با حس لطیف عشق و محبت تفسیر مینماید.
در اوج محبتم، مرا رسوا کن
در عالم بی نشان خود، شیدا کن
هر چند نهان بُوَم درین شیدایی
رسوای جهان نما، مرا زیبا کن
عاشق در وادی عشق مجازی با محبت کردن، تصویر واقعی احساساتش را مصور میسازد. ز اضطراب درون در آغوش گرم عشق با حقیقت آشنا میگردد و اندیشهاش را پاک از هر نشانه دیگری جز عشق با تصویر واقعی معشوق به خاطرات روشن گذشته پیوند میزند؛ زیرا آنچه وی از عشق آموخته، حس لطیف محبت و شوق وصالی شیرین است که انسان را از بستر این عشق خاکی به الطاف بی دریغ خداوند مزین میسازد تا با درک عمیق از حقیقت این وصل عاشقانه، به معنای واقعی عشق دست یابد.
با توجه به موارد فوق، عشق مجازی در واقع، آئینهای برای افشای حقیقت عشق و تصویر واقعی نیاز است که وی را از دنیای موهوم خیال به واقعیتی زیبا می رساند تا ز عصاره این حس نیاز، به قدرت ژرف عشق آراسته گردد و دل را ز این حضور شیرین، تجلیگاه معشوق حقیقی قرار دهد. گرچه گاه عشق حقیقی بدون واسطه غیر در دل عاشق وارد میآید، اما گاهی همین عشق مجازی میتواند شورانگیزترین احساس عاشقی را در دل انسان نسبت به معشوق حقیقی به وجود آورد و بیانگر احساس زیبایی باشد که در نهانخانه دل عاشق در عالم خاک حضور یافته، در این حالت چون تصویری روشن در آئینه حقیقت به یادگار خواهد ماند.
ملیحه هدایتی
دیدگاهتان را بنویسید