چون مخلوق خاکی پا به عالم هستی نهاد، حقیقت در صور مختلفی از عشق نمایان شد، حیرت در حیرتی دیگر آمیخت، شور و شیدایی تحول بخش ذرات خاک گشت و صورت نوینی از حقیقت در بستر این عالم خاک تجلی نمود. با ظهور حقیقت نشانههای کمال با جلوههایی از عشق آمیخت تا ز هر نشانه، مسیر نوینی بهر وصال آشکار گردد.
اما ز این نشانهها صد تصویر دیگر تجلی یافت و در موجی از حقیقت به معشوق یگانه پیوست تا از بازتاب حضور عشق دفتر هستی به خط زیبای معرفت آراسته گردد و انسان به عنوان آیینه دار عشق در این مجموعه غریب به جلوه گری پردازد.
با عشق چو خاک چشم خود باز نمود
دروازه معرفت ز هر دیده گشود
چون خواست کشد ز عشق تصویر جهان
چون شعله بی نشان برین درد فزود
با ظهور حقیقت، آرامش عاشقانه انسان بعد غوغایی غریب نشان دهنده حضور حسی عارفانه در این مخلوق خاکی است. متأسفانه این حقیقت، امروز تحتالشعاء خطا و غفلت انسان نادیده گرفته شده. عشقی که انسان را به اوج میرساند با معرفتی عمیق آغاز گشته، پس اندیشه کمال یافته انسان می تواند هیجان عشق را به آرامشی زیبا پیوند زند. این حقیقت، در واقع تفسیر این مطلب بوده که دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است؛ زیرا انسان به عنوان مرکز و اصل تحول در زندگی همواره در معرض شک و تردید بوده، انتخاب بهترین راه ثمره فکری سالم است که به او حقیقت انسان زیستن را تعلیم می دهد.
تفکر سالم به انسان حیاتی مملو از آرامش و یقین را می آموزد. آنچه برای چنین انسانی هدف قرار می گیرد، تصویر زیبایی از دنیای بدون خشونت است که حقیقت را در رنگها و جلوههای زیبایی از عشق آشکار می سازد. آنگاه که اندیشه انسان با رشد و تعالی به این حقیقت و علت اصلی آفرینش پی برد، نشانههای مبهمی که آدمی را در مسیر زندگی به وهم و گمان واداشته، از صفحه ذهنش پاک میگردد و جای آن تصاویر آشنایی از عالم عشق و حیرت را نمایان میسازد، پس به واقع میتوان گفت دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است که تصویر حقیقی انسانیت را در موجی از نشانههای عشق مصور می سازد.
دارم چو یقین در اوج آرامش دل
هرگز نشوم ز شور این عشق، خجل
چون بوده نیاز گوهری بهر هدف
تغییر کند ز شور دل، صورت گل
در دنیای بدون خشونت جایی برای بمب و آتش، جنگ و خونریزی نیست. حضور عشق در قلب انسانها، تحولی ژرف به وجود می آورد. سکوت عاشقانه ای که پر از هیاهوی نیازی دیرین است. شور و هیجانی که انسان را به عاشقانه زیستن ترغیب می نماید و حضور دلنشینی که با نام زیبای معشوق، زینت بخش لحظات عمر وی بوده و تصاویر حیرت انگیز اخلاص را در رنگی از حقیقت حیات منعکس میسازد تا در این حیرت، بداند که دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است و بهر کسب این آرامش، ز خود و خواستههایش بگذرد و با عشق ورزیدن به دیگران، تصویر دنیای امروز را با انعکاس نور حقیقت عاشقانه منعکس نماید.
نگاه عاشقانه انسان توأم با تفکری ایده آل، جوامع انسانی را از مرز خشونت به انسانیت سوق میدهد. صحنههای خشونت آمیز این دنیای ناآرام، با زیباییهای درون انسان بیگانه است. آن که تصویر روشنی از عشق در ذهن دارد، دل را تجلی گاه حقیقتی دیرین میسازد. با چنین جلوه ای، حقیقت به روشنی حضور عشق نمایان میگردد و سکوت و تردید به غوغایی عاشقانه میپیوندد تا هر آنچه در این دنیای نا آرام، با حقیقت انسانیت مغایرت دارد از صفحه روزگار محو گردد. در واقع دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا آیینه هستی با تصاویری از دنیای عشق و انسانیت، مزین به نام زندگی گردد و نقاب تیره خشم و نفرت، از چهره انسانهای امروز برداشته شود تا معنی واقعی انسانیت آشکار گردد.
تصویر جهان عاشقی رنگ خداست
سودای چنین جهان در اندیشه، صفاست
دورست جهان عشق از ظلم و ستم
بر دفتر عشق و عاشقی، خط وفاست
انسانیت، رمز حیات و موفقیت در مسیر کمال طلبی است. اگر حقیقت انسان بودن تحت الشعاع خود خواهیهای وجود کمرنگ گردد، خشونت بر دنیای انسانها حاکم خواهد شد. اندیشه متعالی می تواند راهگشای حقیقت محوری در دنیای امروز باشد. لحظه ای که انسان در بازتاب اندیشههای خویش به صور غریب عشق می رسد، با رنگها و جلوههایی از عشق پاک آشنا میشود. همین تصاویر و رنگها هستند که تفکر انسان را در مسیر اشتیاقی شورانگیز هدایت میکنند. در نهایت میتوان گفت، دنیای بدون خشونت بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا حقیقت همانگونه که از ابتدای خلقت وجود داشته، در لحظات عمر انسان احساس گردد و زیباترین نتایج معرفتی را به دنیای سرشار از عشق انسانها هدیه نماید.
حقیقتی که انسان از ابتدای خلقت برای یافتن آن در تقلایی عاشقانه بوده، تصویر زیبایی از عشق و عاشقی است که به وی امکان تغییر و تحول جهان را می بخشد؛ زیرا قدرت عشق آنقدر زیاد است که می تواند بزرگترین تحولات را در کره زمین به وجود آورد.
در دنیای بدون خشونت که آرزوی هر عاشق دل باخته ای است، همیشه تصویر حقیقی انسان دور از هر رنگ و تصویری آشکار بوده تا بازتاب این عشق بزرگ در جلوههایی از نور معرفت به نمود رسد، بنابراین دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا حقایق همانگونه که از بدو خلقت حضور داشته، در عالم هستی نمایان گردد و حیرت را با زیباترین تجلیات عشق، مشوق انسان قرار دهد؛ زیرا شور و شوق عاشقانه همواره ثمربخش راه آدمی بوده و بزرگترین تحولات را به وجود آورده است.
با عشق اگر جهان شود زیر و زبر
از جنگ و خشونت اینچنین نیست خبر
سودای چنین حقیقتی در دل و جان
رؤیای جهان ما بُوَد غرق هنر
تصویری که اندیشه انسان با نمادی از عشق و انسانیت مصور می سازد، ز هر خشونتی به دور است. رمز این نگاه عاشقانه، حضور باوری غریب در مرز رسیدن به احساسی مبهم بوده، همان احساسی که از حضور عشق به وجود آمده و تحول بخش صور ادراکی و هدایتگر شور و هیجان درونی وی خواهد بود.
دنیای بدون خشونت بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است. چون آدمی ز خلقت خویش تصویری روشن در ذهن دارد، هر لحظه حیات وی با نشانههای غریبی از انسانیت مزین گشته. تا اندیشه روشن و درک بالایی از حیات وجود نداشته باشد، حضور این نشانهها تأثیری در تغییر و تحول دنیای انسانها نخواهند داشت؛ زیرا در ارتباط تنگاتنگ آنان با حقیقت، راز و رمزهایی وجود دارد که تنها دل پاک و اندیشه ای دور از خطا می تواند به آن پی ببرد.
در دنیای بدون خشونت، وجدان بیدار حقیقتی روشن بهر درک زیباییهای انسانیت است. لحظه ای که درون آدمی چون چشمه ای زلال، روشن و پاک باشد، تصاویر غریب و باورهای غلطی که برای انسان تردید آور بوده اند، از صفحه ذهن و وجودش پاک میشوند. در این دنیای آرامش بخش خیال که از انسان تندیسی از عشق می سازد، دیگر رنگی از خشونت نخواهد بود. وجدان، راهگشای آدمی در مسیر کسب زیباییهاست. به باورهایش جهت می بخشد و حقیقت حضور عشق را با درک نشانههای معرفت، راهنمای راهی بی پایان می نماید تا هر آنچه ز تصویر روشن ذهن منعکس گردیده، در باوری دیگر به نمود رسد، پس به واقع می توان به این مطلب معترف شد که دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است و تصویر واقعی انسانیت را به جهان معرفی میکند.
وجدان چو رهش به سوی دل باز کند
راهی ز چنین نشانه آغاز کند
آرامش عاشقانه آید چو به دل
صد جلوه خوش زاین هنر ناز کند
با توجه به اینکه انسان همواره در تلاش کسب زیباییهای وجود است، هر آنچه در این مسیر قرار میگیرد در واقع بازتاب همان وجدان بیدار بوده که عشق را سرلوحه کار آدمی قرار میدهد. ز خطاهای خویش دور گشته و تصویر نوینی از حیاتی عاشقانه را مصور می سازد. در این تصویر دیگر رنگی از خشونت نخواهد بود. دیگر خونی بیدلیل ریخته نخواهد شد. نامردی، فساد و غارت از جامعه بشری رخت بر می بندد و حقیقت به صورت یک نماد واقعی در سیطره عشقی سوزان نمایان خواهد شد. در این حالت، دنیای بدون خشونت بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است و میتواند لحظات حیات آدمی را با نقشهایی از عشق و معرفت مزین سازد تا صورت غریبی که در اندیشه انسان نقش بسته به حقیقت بپیوندد و عشق را آشکار نماید.
ارزشهای اخلاقی، ارتباط تنگاتنگی با سلامت اندیشه و باوری عمیق نسبت به هدفمندی حیات انسان دارد. در دنیای بدون خشونت، این باورها بیشترین تأثیر را در راهبرد نشانههای حقیقی انسان داشته و به این حقیقت که انسان به الگوپذیری از دنیای عشق نیاز دارد، جهت میبخشد. در واقع زمانی که این ارزشها برای انسان به صورت نمادی از حقیقت قرار گرفتند، تصاویر ناموزونی که دنیای انسان را درگیر خطاهای متعدد ساخته از صفحه اندیشه اش پاک می شود و رؤیای شیرین انسانیت در تمثیلی از عشق جلوه گر خواهد شد تا آنجا که می توان گفت دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است که حقایق را از بستر عشق به ظهور می رساند تا تردیدی که این عالم را درگیر رنج و اندوه ساخته، به شادی و شور انسانیت مبدل شود.
ما غرق تفکریم، مفتون یقین
چون گوهر ناب گشته رسوای زمین
هر سو که نظر کنیم با دیده جان
پیدا شود از نشانهها رسم نوین
لحظه ای که انسان غرق باور عشق، صور حقیقی نیاز را ترسیم مینماید، حقیقت به عنوان بستری برای ابراز نشانههای انسانیت، شمایلی از عشق را به تصویر میکشد. در دنیای بدون خشونت، حقیقت جای مجاز جلوه می نماید. دیگر ز آن تصویر ناموزونی که از انسانیت در جهان مملو از خشم، نفرت، جنگ و تهدید بوده اثری نیست؛ زیرا آنچه در دنیای مملو از عشق مصور می گردد، تنها زیبایی و شور است. دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا جاذبههای حقیقی عشق بتوانند در تجلی دوباره خود تحول بخش لحظات عمر انسان باشند، ور نه اصل انسانیت درگیر این خطا نابود خواهد شد.
لحظه ای که انسان با حقیقت محوری به دنیای خود رنگ و بوی وجدان می بخشد، صداقت جای دروغ مینشیند، اخلاص بر ریا غالب می گردد و تمام زیباییهای اخلاقی بر هر فضیلتی فائق میآیند. در این حالت، شور و هیجانی که تحول بخش انسان بوده در صور ناشناخته ای که به انسان راه را نشان می دهند تجلی می یابد، اما این جلوه گری آغازی برای رسیدن به کمال است، پس به واقع میتوان گفت دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است که آدمی را هنرمند واقعی این عالم هستی معرفی میکند تا با ظهور عشق، زیباترین تصاویر را در جلوهها و رنگهایی آشنا آشکار سازد. در این حالت، آنچه از هر فکر ایدهآل به ظهور میرسد، رسواگر حقیقت ژرفی است که گاهی در حضور جلوههای معرفت پنهان شده و زمانی شور و غوغا برپا میسازد.
چون عشق نشان حیرتی ناب بُوَد
هر فکر غلط ز نور در خواب بُوَد
اندیشه سالم اینچنین غرق هنر
از بهر وصال باز بی تاب بُوَد
انسانیت، امروز تصویر رؤیایی مکتوم است که متأسفانه در دنیای مملو از خشونت، رنگی از آن نیست. باید این رؤیاهای زیبا را در تمثیل حقیقتی ژرف جستجو کرد. جایی که دروغ و فریب دیگر رنگی نداشته باشند و تجاوز و غارت از دنیای انسانها رخت بربسته و جای آن حقیقت زیبای عشق و مروت جلوه گر باشد. دنیای بدون خشونت بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا همه زیباییهای وجود انسان را در تصویر حقیقی عشق نمایان سازد، به باورها جهت بخشد و از هر تردید و ابهامی دور باشد. زیباییها را منعکس کند و بر دردهای دنیای امروز مرهم نهد و دنیای روشنی از عشق و معرفت را به وجود آورد.
در دنیای بدون خشونت، جایی برای قدرت طلبی نخواهد بود؛ زیرا حضور قدرت برخواسته از تفکری ناسالم و دلی حریص است که دنیایی ناآرام و مملو از ظلم را می جوید. آنجا که دیگر هیچ انسانی دست همنوع را نخواهد گرفت و تصاویر منعکس شده در آیینهها مبهم و تاریک خواهند بود. قدرتطلبی هرگز با انسانیت همراه نبوده پس دنیای بدون خشونت بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است که از هر گونه قدرتی، به جز عشق و معرفت فاصله میگیرد تا رؤیای زیبای انسانیت را باور نماید و از هر تزویری دور گردد و روشنی حقیقت را به دنیای بشریت هدیه نماید تا دیگر ذره ای دور از نور خورشید سرگردان نماند. سایهها از عنایت نور بیبهره نباشند و هزاران حقیقت دیگری که نشان دهنده معنای انسانیت خواهند بود.
دنیا پر نور می شود غرق نیاز
با جلوه عشق گشته در سوز و گداز
قدرت طلبی دگر ندارد ثمری
انسانیت اینچنین بود غرقه راز
دنیایی که با عشق و انسانیت هم آغوش باشد، به باورها جهت بخشیده و صور حقیقی عشق را به نمایش خواهد گذاشت، پس تنها به جاذبههایی بها خواهد داد که تجلی حقیقتی ناب بوده و در قالب صور حقیقی آشکار شده اند. در چنین دنیایی، قدرت واقعی تنها عشق است و بس. دیگر جایی برای قدرت طلبی سیاستمداران نخواهد بود. دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است که با عشق و معرفت ارتباط تنگاتنگی دارد؛ زیرا تا عشق نباشد، وجدان نیز معنایی نخواهد داشت و تا معرفت نباشد، تفکر سالم و اندیشه ایدهآل نمی تواند تجلی گر نور و حقیقت عشق و شور و شیدایی در دنیایی دور از خشونت باشد؛ زیرا عشق آرامش بخش حقیقت و رسواگر نشانههای حقیقی معرفت است و کمال را در زیباترین تصویر انسانیت به ظهور میرساند، تصویری که در آن دیگر رنگی از خون و خطی از قدرت نخواهد بود.
چون قدرت عشق بوده سرور به جهان
دنیا ز حضور عشق گردیده عیان
هر معرفتی ز بودنش غرق یقین
با جلوه عشق می نماید ره آن
ننگ، جنایت، خشونت، غارت و خصومت با حضور عشق و مرام انسانی، از دنیای انسانها پاک می گردد و سودای عشق و عاشقی، رسواگر زیباترین نشانههای حقیقی معرفت خواهد بود. هر انسانی در ذهن خود تصویر زیبایی از عشق خواهد کشید تا در رنگ اخلاق نیک تجلی یابد و هزاران تصویر دیگر را ز خود در جهانی آرام و دور از خشونت آشکار نماید. ز سکوت بگذرد و فریاد عشق سردهد، تا تمام نشانههایی که در دوران جنایت قدرت طلبان بوده، از صفحه هستی پاک گردد. دنیای بدون خشونت، بیانگر تفکری سالم و وجدانی بیدار است تا دیگر نمایش دروغینی از سیاست در عالم باقی نماند و رؤیای شیرین آزادی، انسانیت و عشق با حضور نشانههایی از حقیقت انسان به واقعیت بپیوندد.
ملیحه هدایتی
بدون دیدگاه