ز ابتدای خلقت، شور و حال عشق و گرایش به عرفان در وجود انسان حضور داشته است. آنچه امروز از آدمی تصویری از معرفت و تندیسی از عشق میسازد، حضور این حس خدایی است که وی را در کلیه مراحل زندگی برای رسیدن به مقصود، به اصل حیات متصل میسازد. عشق در بالاترین حس وصال به حقیقت، شور انگیزترین تحولات را در جامعه بشری به وجود میآورد. در واقع، عرفان هم انسان ساز است و هم جامعه را در مسیر حق و حقیقت قرار میدهد، اما عرفانی که برخاسته از معرفتی عمیق نسبت به انسانیت باشد، نه در بند ظاهر دین که جز تضاد و اختلافات اعتقادی چیزی به دنبال نخواهد داشت.
عرفان، کشش روح آدمی به سوی یگانه معشوق دو عالم است. حسی برای یافتن حقیقت و رسیدن از جزء به کلیتی غریب که گرچه خود را چون ذره در موجی از حقیقت نور و جاودانگی عشق میبیند، اما خود پرتوی از این نور حقیقت خواهد بود. عرفان همگام با عشقی پاک و خالصانه، تجلی گر زیباترین جلوههای معشوق است که دنیا را برای آدمی واسطه ای بهر یافتن و شناختن اصل خود میسازد تا حقیقت در جهان آشکار گردد و انسان جایگاه اصلی خویش را در بحبوحه این دنیای غریب پیدا کند.
عقل و دل:
با توجه به برتری انسان بر دیگر مخلوقات، به دلیل حضور عقل میتوان این موهبت الهی را یک نعمت خاص دانست که با آن انسان میتواند از لحظات عمر خویش، در جهت رسیدن به هدف اصلی خلقت بهره ببرد، عقل، راهنمای انسان در تمام مراحل زندگی است و بزرگ ترین پیامبر هر انسانی به شمار میآید، البته اگر این عقل با تفکر عمیق همراه باشد، سبب تعالی روح انسان و وصال او به حقیقت خواهد بود. تفکر سالم و اندیشه کامل میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات و مجهولاتی باشد که بشر درگیر آن بوده و هست، پس درواقع عرفان که انسان ساز بوده با حضور اندیشه و تفکری عمیق آغاز میشود؛ زیرا عرفان بدون کسب معرفت معنایی ندارد.
دل نیز در کنار عقل، یکی از نشانههای حضور حقیقت و درک آن در زندگی است و درواقع، کل وجود انسان را در بر میگیرد، نه یک عضو را. دل در مسیر عرفان، مرکز تجلی عشق و جلوههای یار است که انسان با لطافت روح خود میتواند با چشم دل حقایق هستی را درک کند و رها از چشم ظاهر، بر باطن خلقت واقف گردد.
دل با ره عشق آشنا میگردد
با عقل قرین این وفا میگردد
چون جلوه عشق مینشیند در دل
هر نکته چنین به دل روا میگردد
با توجه به اینکه عقل و دل هر دو در عرفان همگام با هم انسان را یاری میکنند، در اینجا به رابطه عقل و دل در عرفان میپردازیم:
۱) راهنمایی عقل
عرفان به پشتوانه عقل و هدایت آن آغاز میشود. انسان برای یافتن حقیقت، عقل را راهنمای خویش قرار داده تا بتواند به پاسخ بسیاری از سؤالات خود برسد. تصویری که عقل از جهان و هدفش برای انسان مصور میسازد، به صورت یک مقدمه برای رفتن در مسیری است که او را لحظه به لحظه به حقایق نزدیکتر میکند تا آنجا که بر پشتوانه آن میتواند بر بسیاری از خطا های خویش در مسیر معرفت واقف شود و خود را در میدان حقیقت به عشق آراسته سازد.
با توجه به اینکه دل نیز مرکز تجلی حقایق معرفتی است، نقش عقل در ارتباط با دل هدایتگری است. درواقع، عقل دل را راهنمایی میکند تا خطا نکند، زیرا دل به دلیل دریافت نشانههای عشق و لطافت و احساس گاه ممکن است در بسیاری از مواقع، تحت تأثیر عواطف سرشار انسانی دچار خطا شود. عقل دل را از حقیقت آنچه درک میکند، آگاه میسازد تا بداند که در چه مسیری گام برداشته ، هدفش از آنچه میبیند چیست و در این حالت است که دیگر به بیراهه نخواهد رفت.
عقل راه را نشان میدهد و دل درک میکند تا در چاه تاریک و ظلمانی خطاهایش گرفتار نشود. در اغلب موارد، دل در مسیر معرفت با کشف حقایق روحی گاه اسیر توهماتی میشود که به واسطه خطای ادراکی رخ داده، پس عقل هم راهنماست و هم به صورت دوجانبه از دل تأثیر میپذیرد. اکثر توهماتی که بر گرفته از خطای ارتباط دل و عقل در عرفان بوده، میتواند انسان را از مسیر عرفان واقعی دور سازد، اما عقل سالم و تفکر عمیق این امکان را به انسان عارف میدهد که در قالب انسانیت عرفان را یک واسطه برای رسیدن به هدف اصلی خلقت خویش قرار دهد و لاغیر.
انسان تا درک نکند و با حقایق و تجزیه و تحلیل آن در ذهن همراه نشود، نمیتواند اصل و حقیقت خلقت و حرکت خویش در مسیر عرفان را درک نماید. در این حالت، بدون آگاهی دل به خطا خواهد رفت و عقل را نیز دچار سستی و نقص ادراکی خواهد نمود. حضور یک تفکر ایدهآل در هدف، حرکت و هدایت انسان در مسیر عشق و معرفت مؤثر بوده و وی را در تمام مراحل عرفان با حقیقت همگام میسازد تا به مقصود خود دست یابد.
دان عقل بُوَد برای دل راهنما
تا اوج بگیرد اینچنین غرق وفا
دورست ز هر خطا چنین در ره عشق
معشوق عیان شود چنین در دل ما
۲) قوت روح
با هدایتگری عقل، دل مسیر درک حقایق را خواهد شناخت، پس عرفان با حضور تفکری عمیق میتواند راهگشای حضور معرفت در زندگی باشد. عقل به دل قدرتی میبخشد که بتواند با روحیهای قوی با قوانین عشق آشنا شود، راه را بشناسد و با تکیه بر عقل دور اندیش به پشتوانه حضور معشوق، در مسیر حقیقت طلبی گام بردارد. اصل را از فرع باز شناسد و گرفتار شک و تردید از یقین باز نماند.
اراده و اختیاری که به انسان برای کشف حقایق عشق کمک میکند، بازتاب حضور عقل و تفکری عمیق نسبت به عشق و معرفت است که به وی اطمینان حضور معشوق را در تمام مراحل زندگی عطا میکند. در این حالت، به اختیار خویش عاشقانه گام در مسیر حقیقت میگذارد. دل راهرو عشق میگردد و با نور عقل و اندیشه متعالی به باوری عمیق نسبت به معشوق و فلسفه خلقت و حیات خویش میرسد که درواقع، تحول بخش او در مسیر سعادت و کشف راز و رمز حقیقت خواهد بود.
اراده انسان در مسیر درک حقایق، برخاسته از عقل کمال یافته و دلی حقیقت جوست و این امکان ندارد مگر با ارتباط صحیح دل و عقل که با هدایتگری اندیشه انسان در رسیدن به حقایق همراه است. در مسیر عرفان، عقل به دل قدرتی میبخشد تا بتواند با افزایش روحیه عاشقانه خود، تصویر روشنی از معشوق را در خلوت مصور سازد که واقع، نشان کرامت و عزت انسان ذیل عنایت معشوق خواهد بود.
قدرت روحی عارف، بسته به نوع نگرش وی به حقیقت است اینکه چگونه هدفش را بشناسد و از عقل خویش در مسیر کشف حقایق بهره ببرد. چگونه این عقل را راهنمای دل سودا زده اش سازد و با احساسات لطیف خود، تصویر واقعی عشق را مصور نماید. دل را مرکز تجلی قرار دهد و با توجه به جنبههای مختلف ادراک، اصل حضور معشوق را واسطه تغییر و تحول درون خود سازد.
چون عقل نماید اینچنین راه کمال
با عشق چو رهروی رود سوی وصال
با قدرت روح می نماید ره عشق
تا دل شود آگه از همین روی و جمال
۳) اطمینان و اعتماد عاشقانه
با توجه به راهنمایی عقل، دل همواره در مسیر معرفت به باور زیبای عشق اعتماد میکند. درواقع، با جهت بخشی عقل، خطا های مکرری که دل به دلیل عدم توجه به نشانههای معرفتی داشته، کمرنگ میشود و جای آن را اطمینان و یقین به عشقی جاودانه میگیرد که تصویر حقیقی معشوق در باوری زیباست، آنگونه که در مسیر عشق با صور شناخته شده معرفت، مجموعه عظیمی از حقایق ادراکی را به وجود میآورد که راهگشای انسان در رسیدن به سعادت است.
با حضور عشق و اطمینان به معشوق، عارف با دلی پاک و آگاه به حقایق، اراده خود را به معشوق میسپارد تا در مسیری حرکت نماید که تفکر ایدهآل و دل روشنش به آن گواهی داده است، بنابراین غرق یقینی عاشقانه ز خود و نیازهایش واسطه ای بهر درک و دریافت نشانههای عشق میسازد که درواقع، گشایشگر حقایق است و این تصویری از معرفت در مسیر باوری زیبا بوده و انسان را به معشوق جاودانه نزدیکتر میسازد.
عشق، دل عارف را بهر دریافت رموز معرفتی واسطه قرار میدهد. عقل راه را روشن میسازد تا دل با اطمینان به معشوق، ز هر نشانه به تصویری زیبا دست یابد. بازتاب این حس روشن، درکی جاودانه نسبت به باور های عاشقانه است که او را در جهت رشد حقایق و نشانههای معرفتی به صور آشنای ذهن پیوند میزند. این درواقع، واسطه ای برای ظهور حقایق پنهانی است که عارف تنها با اطمینان خود به هدف و حضور معشوق به آنها دست مییابد.
جاودانگی روح، دل حقیقت طلب انسان را چون واسطه ای شور انگیز با حقایق آشنا میسازد، دل ز عقل نیرو میگیرد و تصویری را که در خود منعکس نموده همراه با دیگر صور معرفتی به مجموعهای از تمایلات عاشقانه پیوند میزند تا با هر آنچه از عشق خبر میدهد، همراه سازد. در این حالت، غرق یقین ز خود تصویری از عشق مصور می نماید تا نگاهش به ناز و نیاز عاشقانه مزین گردد و اینگونه نام معشوق آرامش بخش دل بی تاب و بی قرارش باشد. در نهایت، با نیاز عاشقانه خویش به کمال دست مییابد.
با عشق شود دل از حقیقت آگاه
هر لحظه بود ز شوق اینگونه به راه
تصویر خوشی که گشته پیدا به دلش
هر لحظه بَرَد ز شوق این ناله و آه
۴) همراهی دل با عقل
در مسیر عرفان، عشق احساسی جاودانه است که انسان را غریق بحر حقیقت به اصل معرفت میرساند. دل جایگاه حقیقتی بی منتهاست و عقل، راهنمایی برای یافتن و درک حقیقت. دل، همگام با عقل در مسیر عشق با صور آشنای حقیقت همراه میگردد تا صورت نوینی از معرفت به ظهور رسد. درواقع، آنگاه که انسان عقل را به عنوان هدایتگر خویش شناخت، از صور آشنای عشق مدد می جوید تا دل را به همراهی عقل با حقایق همگام سازد. در این حالت است که زیبا ترین تصاویر عاشقانه تجلی خواهد یافت.
دل انسان چون به کمک عقل با صور حقیقت آشنا شد، زهر باوری تصویری از معرفت میسازد. با نگاه مملو از عشق، به نیاز انسانی خویش در مسیر ناز معشوق پاسخ میدهد. مجموعهای از باور های عاشقانه را به اصل معرفت خویش متصل میسازد تا از نگاه روشن خود، ز هر نشانه حیرت انگیز معرفت با حقیقت آشنا شود. جلوههای عشق را به نگاه روشن فردا پیوند بزند تا تصویر انسانیت را در مسیر معرفت آشکار نماید.
همراهی دل و عقل، تصویر واقعی عشق در مراحل معرفتی شورانگیز است که میتواند از هر نشانه، تصویر روشنی از حقیقت را مصور نماید. درواقع، زمانی که انسان به جلوههای روشن حقیقت جهت میبخشد، عقل این نگاه حقیقت جو را با رنگی از نیاز همراه میسازد تا هر آنچه ذیل این حقیقت شیرین به معرفت متصل میگردد، با حضور گرم و جاودانه عشق به تصویری از انسانیت بپیوندد که درواقع، نقشی از حقیقت و باوری از نیاز شیرین اوست.
چون گام انسان در مسیر معرفت با حضور عقل محکم میگردد، تصویر روشنی که در دل مصور میشود، نقشی از حقیقتی بی متنهاست. حرکتی از جزء به سوی کلیتی غریب که هر نگاه را به مقصود خویش متصل میسازد. به باور ها جهت میبخشد و عشق را با حقیقت وصال یار هدفمند می نماید تا آنچه در دل حقیقت جوی انسان به تصویر عشق معنا میبخشد، با همراهی عقل به صورت یک نشانه حقیقی و رمز معرفت، تحول ساز راه انسان در جهت سعادتمندی و وصال به معشوق باشد.
تصویر حقیقت است پیدا دل شب
رسوا شده رنگ عشق زین حاصل شب
مقصود چو عشق بوده در عالم جان
گردیده عیان چو ماه در محفل شب
۵) لذت روح با دل
عرفان به ما انسانها، حقایق شیرین معرفت را میآموزد، عقل حقایق را درک میکند و با صور شناخت همراه میشود. تصاویر حقیقی را از مجاز متمایز میسازد و دل این حقایق را به هدایتگری عقل درک و دریافت می نماید. مرکز حقیقت طلبی میشود و لذت این عشق بی پایان را با تمام وجود احساس می نماید. درواقع، دل بازتاب این احساس روشن را با درک لذتهای روحی خواهد شناخت و در مسیر معرفت با حقیقت پیوند خواهد خورد.
دل در عرفان مرکز درک این لذائذ روحی و هیجانات عاشقانه است که عقل را همگام با خود، با این لذائذ آشنا میسازد، لطافت روح و احساسات پاک عاشقانه با دل قابل ادراک است. آنچه در مسیر معرفت میتواند عشق را با قوای روحانی همگام سازد، تصویر روشنی از حقیقتی بی منتهاست که رسواگر حالات لطیف عاشقانه و تصاویر واقعی معرفت خواهد بود که با درک عقلانی و نگاه عارفانه دل به مرحله ظهور میرسد.
انسان لحظهای که با صور آشنای عشق به تلطیف روح مشتاقش میپردازد، حسی غریب او را به نگاهی عارفانه پیوند میزند. تصویر حقیقتی زیبا با رؤیایی برخاسته از معرفت که به آدمی تصویری از نیازی عاشقانه را نشان میدهد. دل، جایگاه درک این حقایق است و میتواند عقل را که تنها هدایتگر مسیر عشق و معرفت بوده با خود همراه سازد و ز این لذتهای روحی به نهایت کمال دست یابد.
برخورداری دل از حقایق مشکوف معرفتی، آیینه ای برای افشای اسرار پنهانی است که در مسیر معرفت و حقیقت موج میزند. نیازی فراتر از حس غریب که میتواند آرزوهای شیرین عاشقانه را با هزاران تصویر دیگر در آمیزد. نگاهی آشنا در موجی از معرفت که به راز و رمز های عرفان جهت میبخشد و مجموعه کاملی از رؤیا های عاشقانه را به واقعیت متصل میسازد. حسی که از فراسوی نیاز انسان به میدان عشق و حقیقت آمده و تصویر گر احساسی غریب گردیده است.
با دل شده عقل غرق این لذت روح
رسوا شده عشق با همین قربت روح
تصویر دگر نبوده جز غیرت عشق
با عشق دلت بیابد این حکمت روح
۶) شوق و حرکت
آنگاه که عقل دور اندیش انسان با تفکری عمیق به اصل حقایق معرفتی دست مییابد، انسان را در میدان عشق یکه تاز راهی پر هیاهو میسازد. تصویر روشنی از عشق را برایش آشکار می نماید و به او چگونه دیدن، درک کردن و عمل نمودن در مسیر عشقی جاودانه را میآموزد. اشتیاق، حسی لطیف است که از درک عمیق انسان نشأت میگیرد، پس در واقع نتیجه همان تفکر ایدهآل آدمی است که با حضور دلی آگاه و آشنا به حقایق به تحولی عظیم میانجامد.
دل با امید و اطمینان به رسیدن مقصود، ز شوق درون تصویری روشن مصور میسازد تا حقایق آنگونه که در موج ناهنگام عشق با تفکر و اندیشهای عارفانه درک گردیده، در دل مشتاق و جویای وصال عارف متجلی گردد. تصویری که می تواند دل را در مسیر عشق ورزی با هیاهوی غریبانه وصال در آمیزد و شوق را اصل حرکت و همت عارف قرار دهد.
چون دل ز روز ازل مزین به تصویر عشق شد، ز جلای روح به حقیقتی بی پایان پیوند خورد. امروز، عقل را راهنما و مرکز این تغییر و تحول قرار داده و به صور حقیقی نیازش با بازتاب هزاران تصویر دیگر در مسیر عشق شور و وجد عارفانه بخشیده تا هر آنچه در آیینه کمال عارف منعکس میگردد، همه تصویر معشوقی یگانه با حضور عشقی جاودانه باشد که بیانگر تصویری از حقیقت در موج نا آرام لحظههای عاشقانه است.
باشی تو ز شوق گرم رؤیای دگر
در محفل عشق نیست سودای دگر
هر لحظه نظر نموده بر قامت عشق
در وادی عشق نیست معنای دیگر
با توجه به رابطه عقل و دل در عرفان، اصل انسانیت با تفکر ایدهآل و دل روشن و پاک انسان ارتباط تنگاتنگی دارد. چنانکه این دو عامل اصل پیوند روح با حقایق بوده و میتوانند در یک تصویر منعکس شده از نشانههای معرفتی به نگاه روشن عشق معنا بخشند. عرفان با حضور این دو عامل مؤثر، حسی جاودانه و رؤیایی عاشقانه را به انسان هدیه میکند تا در تمام لحظههای زندگی بتواند از هر جزء وجود خویش، بازتابی از معرفت را در بستر نیازی شورانگیز متجلی سازد که درواقع، حضور این احساس لطیف، باوری از عشق و انعکاسی از معرفت کامل انسان خواهد بود.
ملیحه هدایتی
سلام
خیلی خوب بود ، به خوبی جایگاه دل و عقل تعریف شده است اگر چه اندکی متن پیچیده به نظر میرسد ، اما در کل متشکرم از شما🌹
سلام و عرض ادب.
خواهش میکنم. خوشحالم که براتون مفید بوده.