نویسندگی، آغازی برای یافتن و پرورش حسی است که در وجود هر انسانی پنهان مانده، تصویری از رؤیاهای فراموش شدهای که میتواند تحولبخش اندیشهها باشد. در واقع این احساس زیبا، نیاز به بستری مناسب دارد که در مسیر پرورش باورهای انسان به حقایق درون معنا میبخشد. آنچه از اندیشه نشأت میگیرد، بازتاب نگاه روشن انسان به زندگی و حقایق درون است که میتواند به این حس آشنا معنا ببخشد. تجربه در مسیر این کمالگرایی بیشترین تأثیر را در نویسندگی داشته است.
در اینجا به بیان این موارد میپردازیم:
۱) نقش تجربه در نویسندگی با تمرین و تکرار
آنچه ذهن گسترش پذیر انسان در رویارویی با واقعیتهای ادراکی میجوید، احساسی برای یافتن و درکی برای اثبات واقعیتهاست که به هر نویسندهای راه رسیدن به موفقیت را نشان میدهد. اینجاست که نقش تجربه در نویسندگی به احساسات پاک هر نویسنده جهت میبخشد تا همگام با تصاویر ذهن بتواند باور روشن خویش را در قالب جملاتی ساده، اما پرمعنا بیان کند. گاهی این تجربه با تمرین و تکرار به دست میآید. نوشتن به صورت مکرر به نویسنده این توانایی را میبخشد که به بازیابی یافتههای ذهنش بپردازد.
موارد ذیل در راستای همین موضوع میتواند تحولبخش باشد:
الف) کسب مهارت
نقش تجربه در نویسندگی با تمرین و تکرار، با کسب مهارت ارتباط مستقیمی دارد؛ زیرا آنچه تصاویر ذهن نویسنده را با واژهها و معانی خاص همراه میسازد، تکرار در نوشتن است که به وی توانایی یافتن نشانههای خاص شناختی را می بخشد تا آنچه باید در قالب عبارتهای ساده بیان شود، تصویرگر معانی و مفاهیمی باشد که در مجموعهای از واژههای قابل تفسیر بیان میشوند. این همان تجربهای است که به نویسنده قدرت تأویل واقعیتهای شناختی را میدهد و به کلیتی غریب میپیوندد تا اصل و منشأ تغییری قرار گیرد که مبنای تحول و بازتاب همان حس آشناست.
با تجربه میتوان توانایی یافت
هرگونه تخیلی زاین حکمت بافت
چون نقش هزار واژه پیدا گردد
باید که زآن ترانهای دیگر ساخت
نویسنده با نظمی که بین صور شناخته شده ذهنش به وجود میآورد، به تقسیم اندوختههایی میپردازد که در تصاویر مختلف به اصل و حقیقت معنا میپیوندند. در این حالت، مهارتی که نویسنده با تکرار در نوشتن به دست میآورد، مبنای تغییر افکارش قرار گرفته و میتواند در رسیدن وی به اصول قابل تغییر و نشانههای غریب ذهن مؤثر باشد، پس آنچه از چنین تفکری نشأت میگیرد، آئینهای برای نشان دادن حقایقی است که نویسنده را در وادی نوشتن به معناگرایی سوق میدهد تا هر واژه بتواند بیانگر باورهایش باشد.
ب) تغییر ذهنیت
گاهی آنچه نویسنده را به مرز موفقیت میرساند، یک حس ساده و نگاه عمیق به نوشتن است. این احساس، اغلب با تمرین و تکرار به دست میآید؛ زیرا با استمرار در نوشتن نگاه نویسنده به بیان واقعیتها و افشای حقایق تغییر خواهد کرد. در این حالت، آنچه به او توان بازنمایی تصاویر ذهن را میبخشد، درک وی از واژههایی است که با معانی و مفاهیم خاص، بیانگر مضمون انتخابی بودهاند. اینجاست که میتوان نقش تجربه در نویسندگی با تمرین و تکرار را در تغییر ذهنیت وی نسبت به نوشتن جستجو کرد.
گر ذهن تو گشت غرق این دانایی
هر چشم تو یافت محو آن بینایی
تصویر هزار واژه پنهان باشد
چون عقل تو بوده رمز هر رسوایی
انتخاب واژهها و پردازش معانی و مفاهیم در راستای همین تمرین و تکرار میتواند واسطه ارائه نشانههایی باشد که در مجموعه گستردهای از مفاهیم قابل تغییر پنهان ماندهاند. این روش، بازگوکننده همان احساس نخستینی است که در رویارویی با شرایط مختلف در ذهن گسترش پذیر نویسنده به وجود آمده و در قالب یک نگاه روشن به آینده، میتواند در مسیر هدف گرایی بیشترین تأثیر را بر نوشتن داشته باشد، زیرا هر واژه بیانگر معنا و مفهومی است که نویسنده را در بیان باورهایش به اصل و منشأ نوشتن متصل میسازد.
۲) نقش تجربه در نویسندگی در قالب خودباوری
درک توانایی و خودباوری، نویسنده را در جهت بیان اندوختههای ذهنش به اصل و مبنای نیاز پایبند میسازد تا آنجا که با گرایش به باورهایش هر تصویر، بازتاب حس روشنی است که وی را به زیباترین نشانه حکمت میرساند. در این حالت است که تجربه نویسنده، راهگشای وی در مراحل نوشتن خواهد بود؛ زیرا از هر جزء این تفکر، کلیتی از آرزوها و تمایلاتش آشکار میشود و او میتواند در قالب نوشتن، به سادهترین واژهها اکتفا نماید، اما همین واژههای به ظاهر ساده، بیانگر عمیقترین افکارش خواهند بود.
موارد ذیل ارتباط مستقیمی با خودباوری نویسنده دارند:
الف) اعتماد
نقش تجربه در نویسندگی در قالب خودباوری تا حدی است که وی را به حس اعتماد به نفس میرساند. نگاهی فراخور نیاز و حسی آشنا به حقایق که میتواند به کلیه اصول نوشتاری جهت داده و تصویر روشنی از نیازهایش را مصور نماید. در این حالت، آنچه باید در قالب تجربه به کلیه نشانههای شناخت معنا ببخشد، باوری زیباست که نویسنده را در بیان اندوختههای ذهنش توانا میسازد تا بتواند با هر نشانهای، معانی قابل تفسیر را بیان کند و دیگر ابهامی برای ارائه این حقایق باقی نماند.
در باور توست رنگ هر نقش خیال
دوری تو ز این نشانه از رنج و ملال
هرگونه نشانهای که یابد ره فکر
درکش بُوَد اینچنین تو را آب زلال
اگر نویسنده به خود و تواناییهایش اعتماد نماید، آنچه را که در ذهن گسترش پذیرش مییابد، در قالب مجموعه عظیمی از واقعیتهای شناختی، با اجزاء مختلف تقسیم مینماید تا هر جزء بتواند با انتخاب واژهها و معانی خاص، مضمون مورد نظر را ارائه نماید. در این حالت، آنچه باید در مسیر تفسیر واقعیتها به اصل و منشأ نیاز بپیوندد، همان درک نخستین نویسنده نسبت به مفاهیم مورد نظر بوده که گاه در یک جمله ساده به روشنی بیان میگردد. در این حالت است که خودباوری نویسنده، اصل تغییر و تحولی خواهد بود که خود به خود بر نوع نگاه و درک خواننده نیز اثر خواهد گذاشت.
ب) اشتیاق
شوق به نوشتن نتیجه باور خود و درک تواناییهایی است که گاه در مجموعهای از اندیشههای غریب پنهان میماند. نقش تجربه در نویسندگی در قالب خودباوری، با اشتیاق نویسنده به نوشتن ارتباط دارد تا آنجا که میتوان از همین حس روشن به درکی عمیق دست یافت. آنگاه که نویسنده از هدفگرایی واژهها و عبارتها به اصول پایدار نویسندگی اعتماد میکند، شوق به نوشتن راهگشای وی در ارائه تجربیات و درک مجهولاتی خواهد بود که به صورت مستقیم، بر نوع نوشتن و ایجاد جذابیت نیز مؤثرند.
با شوق بدان که رنگ هر تصویرت
چون معنی لفظ بوده در تعبیرت
پس نقش تو میشود درین دانایی
با تجربه رهنمای هر تفسیرت
خودباوری، حس زیبایی است که اشتیاق نویسنده را مبنای نیاز خواننده قرار میدهد تا بداند که چگونه از هر نشانه برای یافتن حقایق پنهان کمک بگیرد و از چه طریقی رؤیاهایش را به نگاه خواننده پیوند بزند تا میزان اثربخشی نوشتهاش افزایش یابد. همین احساس زیبا، به تجربه نویسنده وسعت میبخشد تا بتواند با بیان نشانههای تغییر و تحول افکارش در مسیر تصویرگرایی ذهن به اصول نوشتاری پایبند باشد و هر واژه را واسطهای برای واقعیت نمایی مضامین و معانی ذهنش قرار دهد تا در وادی نوشتن، پاسخگوی مجهولات ذهن خواننده باشد.
ج) جسارت
گاهی نویسنده باید از خود و آرزوهایش، مجموعهای از تصاویر شناختی را مصور سازد. در این حالت، جسارت وی در نوشتن بازتاب نگاه او به نشانههایی است که در کلیت پیچیدهای از مفاهیم دشوار پنهانند. نقش تجربه در نویسندگی در قالب خودباوری، جسارت وی در نویسندگی خواهد بود که در واقع، تصویرگر همان باوری است که او را در مسیر نوشتن به حقیقت پیوند میزند، بنابراین آنچه در صفحه ذهن نویسنده منعکس میگردد، انعکاس همان شجاعت وی در نوشتن است که به تمایلاتش جهت میبخشد.
رؤیای تو نقش بینشان میجوید
تصویر تو را درون جان میجوید
در باور عاشقانهات زین حیرت
معنای دگر ز لفظ آن میجوید
ذهن نویسنده در ارائه باورهای شناختی، به صورت مستقیم با خودباوری و نیاز وی به بیان مفاهیم و معانی خاص ارتباط دارد. به همین دلیل، لحظهای که نویسنده به انتخاب واژههای مناسب با معنا میپردازد، معنی هر واژه در ارتباط با مضامین مختلف، در جهت بیان صور شناختی واسطه قرار میگیرد تا یک کلیت قابل تأویل بسازد که هر جزء آن با نوع نگاه نویسنده هم جهت بوده و اصل و مبنای تغییر و تحولی است که تفسیرکننده نیاز وی در جهت بیان واقعیتهای شناختی به شمار میآید و میتواند رسواگر راز و رمزی باشد که در مسیر هدفگرایی، بیشترین تأثیر را دارد. به همین دلیل، جسارت نویسنده واسطه موفقیت وی خواهد بود.
۳) نقش تجربه در نویسندگی با ساده نویسی
نویسنده تجربه خود را در وادی نوشتن واسطه قرار میدهد تا در بیان واقعیتها بتواند به سادهترین واژهها پناه ببرد، زیرا همین ساده نویسی زمینه کسب تجربه به شمار میآید و امکان تصویرسازی و تغییر باورهای شناختی را به وی میدهد تا هر آنچه باید در جهت ارائه مفاهیم قابل تأویل واسطه قرار گیرد، به صورت گسترده با ادغام مضامین مختلف به منشأ واقعی تغییر منتهی گردد که در واقع، هدف آن بیان معانی و مضامین مختلف است.
موارد ذیل نیز در این راستا مؤثر خواهند بود:
الف) تسلط
نویسنده هر زمان که بخواهد میتواند به باز آفرینی صور خیال خویش بپردازد و به هر نقش و تصویری معنا ببخشد، اما گاهی در وادی نوشتن بر اصل ساده نویسی تکیه میکند تا به واسطه آنچه در ذهنش اندوخته، تصویر روشنی از نیازش را منعکس نماید. بنابراین نقش تجربه در نویسندگی با ساده نویسی، بر تسلط نویسنده در مراحل مختلف نوشتن تأثیر مستقیمی دارد تا آنجا که از هر واژه ساده و روشنی، مفهوم مورد نظرش را منتقل میکند تا با همین واسطه پردازیها، خواننده را جذب حقایق و باورهای پنهانی سازد که به صورت غیرمستقیم در درون او حضور دارند.
اندیشه ناب نقش حیرت آرد
در بستر عشق علم و حکمت آرد
هر نقش که میکشد چنین بر دفتر
رمزی بُوَد اینچنین که قدرت آرد
با این تجربه، نویسنده میتواند اصول خاص نویسندگی را با نگاه مدبرانه خویش به سادهترین روش آشکار نماید تا هر نقش و تصویری که ذهن خیال برانگیزش مصور میسازد، رنگ پذیرد و در این راستا، با نظارت و تسلط بر محتوا بتواند زیباترین افکارش را در قالب واژهها و عبارتهای ساده بیان کند که همین مطلب نیز به صورت مستقیم، بر هنر بیان وی موثر خواهد بود.
ب) موفقیت
نقش تجربه در نویسندگی با ساده نویسی، به صورت مستقیم با موفقیت نویسنده در مراحل مختلف نوشتن ارتباط دارد؛ زیرا آنچه او باید بداند یک کلیت قابل تقسیم به اجزاء همجهت و همهدفی است که گاه از طریق واژهها و زمانی در محتوا و مضمونی پنهان، به تصویرسازی ذهن وی معنا میبخشد. در این حالت است که دائم در پی کشف راز و رمزهایی است که به صورت مستتر، در معنای هر واژه پنهان است. با این رموز میتواند تصویر روشنی از آینده را در ذهن خواننده ترسیم نماید، بنابراین با این روش کلیه صور شناختی همگام و همجهت با نوع نگاه وی، میتوانند در تغییر و تحول اندیشههای همگرا مؤثر واقع شوند.
چون فکر تو دائماً بُوَد غرق نیاز
آگاه شود چنین به هر جلوه راز
تصویر بیافریند اینگونه نهان
هر چند عیان شود چونان نغمهساز
با تجربهای که نویسنده در وادی ساده نویسی به دست میآورد، میتواند از هر مجموعه پیچیدهای که ذهنش را درگیر مفاهیم دشوار مینماید، یک کلیت بسازد، کلیتی که به صورت راهبردی از هر مفهوم به سادهترین واژه و عبارت میرسد تا هر آنچه دشوار مینماید، با این روش در قالب زیباترین عبارتها آشکار شود و بتواند یک تصویر ساده اما تحول برانگیز از مضامین شناختی را مصور نماید تا ذهن خواننده با اندیشه کمال طلب نویسنده، همگام با نیازها و تمایلات مشترک به سمت معناگرایی و تصویرسازی ذهن گرایش یابد.
۴) نقش تجربه در نویسندگی در مسیر هدفیابی
نقشی که نویسنده برای واژهها و معانی طراحی میکند، یک واسطه برای رنگآمیزی آرزوها و رؤیاهایی است که در خوانندگان اثرش میبیند. در واقع با این هنر در مسیر هدفیابی، به تمام اجزاء قابل شناختی که در مجموعه گستردهای از یک کلیت قابل تعریف حضور دارند، به عنوان واسطه تصویری از واقعیتهای ادراکی را میبخشد تا هر آنچه باید در این مسیر به عنوان راهکار تغییر و تحول معرفی شود، در ارتباط با همین اجزاء به مفاهیم ذهنش معنا ببخشد و به عنوان مبنای تحول، اصول شناختی را در جهت هدفمندی اجزاء با منشأ اصلی تفکر خویش پیوند بزند.
موارد ذیل، تجربه نویسنده را در این راستا نشان میدهند:
الف) درک نیاز مخاطب
زمانی که نویسنده به هدف میاندیشد، آنچه در ذهنش مصور میگردد بازتابی از نگاه وی به اصولی است که به صورت مستقیم بر شیوه نوشتاری وی تأثیر میگذارند. در این حالت، نقش تجربه در نویسندگی در مسیر هدفیابی با درک نیاز مخاطب همراه میگردد؛ زیرا آنچه یک نویسنده موفق باید بداند تصاویری است که در ذهن مخاطب نقش میپذیرند و به نیازهایش معنا میبخشند، بنابراین با تجربه خویش در مسیر هدفیابی به تجزیه و تحلیل این نیازها میپردازد تا راهکار مناسبی برای ارائه مفاهیم و انتخاب واژهها به دست آورد.
از بهر هدف بدان که اندیشه ناب
صد جلوه خوش نمایدت غرقه خواب
از آنچه که نقش میپذیرد زنیاز
هر طالب علم میرسد سوی جواب
تفاوتهایی که در نیاز مخاطبین وجود دارد، به تجزیهپذیری مجموعهای از باورهای نویسنده مرتبط است؛ زیرا گاهی یک واژه میتواند هم نشان دهنده معنایی باشد که در ذهن نویسنده موج میزند و هم با نوع نگاه و تفکر خواننده همجهت باشد. انتخاب این واژهها، هنری است که نویسنده با تجربه به دست میآورد و میتواند هم منعکس کننده نیازهای خودش باشد و هم برای سؤالات و مجهولات ذهن خوانندگانش، پاسخ مناسبی ارائه دهد. این در واقع، تأثیر نوع نگاه وی به واقعیتهای نوشتاری است که از هر فرد مشتاقی، نویسندهای موفق میسازد.
ب) انتخاب صحیح
نویسنده برای بیان افکارش، نیاز به تصویرسازی و رمزگشایی واقعیتهای ادراکی دارد. در این مسیر انتخاب واژهها، معانی و حتی مضامین هماهنگ با موضوع میتوانند راهگشای وی در این مسیر باشند. در این حالت، نقش تجربه در نویسندگی در مسیر هدفیابی با انتخاب صحیح وی مشخص خواهد شد. این همان نگاه هنرمندانه و منطقی وی به نیازها و هدفهایی است که به صورت یک کلیت در مسیر آرزوهایش، تصویرگر مفاهیم شناختی بوده و میتواند بیشترین تأثیر را بر شیوه نوشتاری وی داشته باشد.
از آنچه مصورست در باور ما
صد جلوه نهان بُوَد درین ظاهر ما
تصویر چنین حقیقتی راز بُوَد
چون معنی این نشانه شد یاور ما
اینکه نویسنده چه قالبی را برای مفاهیم مورد نظرش انتخاب کند، به بازخورد وی در مسیر آرزوهایش ارتباط دارد تا حدی که میتواند از کلیه صور شناختی، مجموعه کاملی از بایدها و نبایدهایی را طراحی نماید که در راستای اهدافش، تحولبخش کلام وی به شمار میآیند. انتخاب صحیح، آئینهای در برابر تصاویر مختلفی است که ذهن گسترش پذیر نویسنده در حال طراحی آنهاست و این همان آئینهای است که میتواند آرزوها و رؤیاهای هر خوانندهای را محقق نماید.
ج) تغییر
نقش تجربه در نویسندگی، در مسیر هدفیابی با تغییر و تحولی که نویسنده در نوع نگاه خویش به وجود میآورد، همراه است. این تغییر بر میگردد به احساس پنهانی که نویسنده در جهت باورها و آرزوهایش نسبت به تفکرات خاص خویش دارد. با این انتخاب صحیح، نویسنده میتواند از طریق بازآفرینی مضامین مختلف، به تصویرسازی از مفاهیمی بپردازد که در راستای هدف وی، سبب گزینش مناسبترین واژهها و معانی بودهاند و این همان هنری است که میتواند تحولساز باشد.
هرگونه تحولی که نقشش زیباست
تصویر هزار واژه در یک معناست
تغییر اگر کند درین حیرانی
هر جلوه بینشانه در آن پیداست
تغییر میتواند به نویسنده توانایی بازیابی واقعیتهایی را ببخشد که در حجم غریب یافتههای معرفتی گاه در قالب واژههایی دشوار پنهان بودهاند، اما تجربهای که نویسنده در مسیر هدفیابی به دست میآورد، وی را بر این انتخاب توانا میسازد تا در ارائه مطالب خاص بتواند به اصول نوشتاری پایبند بوده و از هر نشانه به عنوان واسطهای برای بیان افکارش استفاده کند و بیشترین تأثیر را بر خواننده داشته باشد.
۵) نقش تجربه در نویسندگی با رؤیا نمایی ذهن
ذهن انسان به صورت ناخودآگاه، دائم در حال بازیابی و تغییر تصاویر شناختی است. نویسنده از این ویژگی در جهت رؤیا نمایی بهره میبرد؛ زیرا آنچه سبب جذاب شدن یک نوشته میگردد، خیالپردازی و تصویر نمایی واقعیتهای ادراکی است که میتواند مجموعه غریبی از باورهایمان را مصور سازد. در این حالت است که نویسنده با تکیه بر تصاویر شناختی از هر نشانهای، به بیان تفکراتش میپردازد چه در قالب یک واژه ساده باشد، و چه به صورت کلیتی از معانی و مفاهیم دشوار. در هر دو حالت، با رؤیا نمایی ذهن به تصویرسازی بیشتر اندوختههای ذهنش کمک میکند تا خواننده بتواند در همین راستا، به مقصود مورد نظر نویسنده دست یابد.
در اینجا به مواردی اشاره میکنیم که بازتاب رؤیا نمایی ذهن نویسندهاند:
الف) رنگ پذیری ذهن
آنچه از ذهن خلاق نویسنده مصور میگردد، نقشها و تصاویر پیچیدهای است که برای حقایق ذهن، نیاز به رنگ آمیزی دارد. این نقشها، تنها با تخیلپردازی نویسنده رنگ میپذیرند. به همین دلیل نقش تجربه در نویسندگی با رؤیانمایی گاه با رنگ پذیری ذهن به اثبات میرسد؛ یعنی آنجا که نویسنده از هر تصویر واسطهای برای بیان واقعیتهای ذهنش میسازد، هر نقش در جایگاه مفهومی خاص در قالب واژههای مختلف به هنر آفرینی ذهن نویسنده کمک میکند تا اصل و مبنای نوشتن در مسیر تخیلگرایی به واقعیتهای ادراکی پیوند بخورد و تصویر روشنی از هدف را در ذهن خواننده مصور نماید.
هر رنگ که ذهن میکشد بر رخ جان
تصویر نشانهای بُوَد بهر جهان
رؤیای هزار نقش دیگر ز یقین
پیدا شود اینچنین فراسوی گمان
نویسنده با رنگ پذیری ذهن، به هر تصویری که در راستای هدفش طراحی میکند معنا میبخشد. گاهی از واژهها به عنوان رمز و نمادی از مفاهیم خاص استفاده میکند و زمانی از طریق ادغام مضامین مختلف، یک تصویر کلی از تفکراتش را مصور مینماید. در این حالت، هماهنگی لفظ و معنا میتواند به این تصویرگرایی جهت داده و در یک کلیت تحت عنوان هدف معنا ببخشد تا آنچه هدفند مینماید، با تصویر آفرینی و قدرت تخیل نویسنده با آرزوها و باورهای خواننده پیوند بخورد و با این نقش آفرینی حقیقت بیان شود.
ب) خلق معانی
ذهن خلاق نویسنده، دائم در جهت ارائه معانی و مفاهیم مختلف به تفسیر واژههایی میپردازد که به عنوان واسطه، راهگشای اهداف وی بودهاند. به دلیل این خلاقیت محوری است که نقش تجربه در نویسندگی با رؤیا نمایی به خلق معانی میانجامد و نویسنده میتواند به صورت مستقیم با انتخاب صحیح واژهها، در جهت تبیین رؤیاهای پنهان خود و خواننده، تصویر ساز زیباترین معانی اندیشهاش باشد و از طریق هماهنگی معانی و مضامین خاص، به تصویرسازی واژهها معنا ببخشد و با این هنر و هدفمندی اصول نوشتاری، به گزینش زیباترین نشانهها دست یابد.
رؤیای تو مینماید این معنی ناب
دورست هزار واژه از نقش سراب
تصویر حقیقتی که آید ز نیاز
هرگز نَبُوَد چو نقش در بستر آب
نوشتهای که با نگاه هنرمندانه نویسنده خلق میشود، در واقع واسطهای برای بیان نکات مرموزی است که گاه به صورت مستتر در تصاویر شناختی و نشانههای معرفتی پنهان بودهاند. با انتخاب صحیح، در مسیر رؤیا نمایی ذهن تصاویر ساختگی به باورها معنا میبخشند و با خلق یک کلیت قابل تفسیر، اجزاء هدفمند این کلیت را به باوری دیگر پیوند میزنند تا اصول نوشتاری در مسیر خلق واژههای نوین بتواند اصل و حقیقت معنا را منتقل نماید و به صورت هماهنگ با مضامین انتخابی، کاملترین تصویر را در ذهن خواننده مصور سازد.
نکاتی که در مورد نقش تجربه در نویسندگی بیان شد، در واقع تفسیری برای نیازها، آرزوها و اهدافی است که نویسنده را در جهت بیان این حقایق به اصول نوشتاری پایبند میسازد. تجربه تأثیر بسیاری در بیان واقعیتهای ذهن نویسنده دارد. به همین دلیل، دائماً در مسیر ارائه مضامین مختلف، به آنچه در اندوخته ذهنش دارد مراجعه میکند تا بتواند از طریق هماهنگی بین این تصاویر شناختی، در قالب کاملترین لفظ و معنا نوشته جذاب و اثربخشی خلق نماید.
(ملیحه هدایتی)