نقش تصویرآفرینی ذهن در نوشتن

نقش تصویرآفرینی ذهن در نوشتن

تفکر انسان، مجموعه غریبی از باورهای شناختی است که در قالب زیباترین تصاویر ادراکی به بیان حقایق معرفتی می پردازد؛ حقایقی که در زندگی وی سرنوشت ساز بوده و بزرگترین تحولات را به وجود آورده است. در اغلب موارد، عقل انسان راهنمای او در مسیر رسیدن به هدف است که با ارائه بزرگترین نشانه های خلقت به مرحله ظهور می رسد. حقیقتی که در وجود انسان سبب تغییر و تحول گردیده و در موجی از نشانه های شناختی، به تصویر دوگانه زندگی معنای کمال بخشیده است.

ذهن انسان به دلیل گستردگی و وسعت تخیل، همواره در مسیر کمال گرایی با حقایق آشناست. تصویر روشنی که می تواند در بازتاب زیباترین نشانه با غربت حقایق شناختی همگام گردد؛ در واقع واسطه رسیدن وی به نهایت کمال به شمار می آید. قدرت تفکر انسان در قالب نشانه های حقیقی کمال می تواند تصویرگر زیباترین معنای وجود در برخورد با راه و روش های یک زندگی ایده آل باشد که به وجود آورنده صور حقیقی نیاز در مسیر کمال طلبی است.

 

قدرت تصویرآفرینی ذهن:

ذهن انسان به دلیل حضور نشانه های خاص و باورهای عمیق، همواره در مسیر درک و دریافت صور حیات در حال تصویرآفرینی است، چنانکه هر جزء این اندیشه با برخورد دیگر صور آفرینش در قالب تصویری از حقیقت، جاذبه های شناختی را به وجود می آورد که بیانگر نشانه های درک حقیقت در عالم هستی است. هر تصویر به صورت یک کلیت قابل تعریف، در هزاران رنگ و جلوه دیگر آشکار می گردد. چنانکه هر جلوه، نشان دهنده حقیقت و رازی پنهان است.

 

در ذهن نشیند اینچنین نقش خیال

اینگونه عیان شود ز او این خط و خال

تصویر چو آفریند این فکر جلی

دورست ز هر نشانه ای رنج و ملال

 

قدرت تصویرآفرینی ذهن تا حدی است که می تواند با شناخت نشانه های حضور حقیقت، در قالب باوری روشن به ظهور رسد، اما این نشانه ها گاه در خارج از ذهن بیانگر برخی از خواسته ‏های تعریف نشده اندیشه انسان بوده اند که در قالب یک نشانه شناختی با حقایق در تعامل می باشند؛ اما تصویر آفرینی ذهن به این نشانه ها معنا می بخشد و در قالب صور آفرینش، با بازتاب روشن‏ ترین حقایق هستی به کمال انسان،‌ منتهی می گردد. با توجه به اینکه قدرت تصویرآفرینی ذهن،‌ تأثیر مستقیمی بر شیوه نوشتاری انسان دارد، به بیان این نقش می پردازیم:‌

 

۱)‌ جذابیت: 

نوشتن، خلق زیباترین افکار انسان در قالب جملات است که به صورت مستقیم، از قدرت تصویرآفرینی ذهن تأثیر می پذیرد. یکی از این نقش ها، ایجاد جذابیت در نوشتار است. با توجه به اینکه فکر به صورت خودآگاه در زمینه های مختلف در حال تصویرآفرینی است، این خلاقیت می‏تواند سبب جذابیت در نوشتار شود؛‌ یعنی بازتاب اندیشه تحریک پذیر و خلاق، ظهور زیباترین تصاویر نوشتاری است.

جذابیت یکی از زیباترین نشانه های خلق آثار برجسته و تأثیرگذار انسان در قالب نوشتار است که به صورت مستقیم، از ذهن تصویرآفرین انسان تأثیر می پذیرد. زمانی که ذهن به تصاویر شناختی خود، جهت می بخشد؛ بازخورد مثبت این تصاویر در قالب جملات به ظهور می رسد. چنانکه هر تصویر نشان دهنده واژه ای خلق شده در قالب معانی زیباست که خود به خود در خواننده تأثیرگذار خواهد بود و به دلیل قدرت هنری، ارتباط صحیحی بین فکر و نوشته به وجود خواهد آمد.

هرگاه ذهن در مسیر تصویرآفرینی به باورهایش بپیوندد، جلوه غریبی از نیاز را به وجود می آورد. این نیاز در صور مختلف به ظهور می رسید و از تصاویر شناختی، یک مجموعه کامل از حقایق و معانی ذهن به وجود می آورد که خود به خود در شیوه نوشتار تأثیرگذار خواهد بود. صوری که در قالب افکار به ظهور می رسند، در واقع تصویرگر جاذبه های نوشتاری بوده و معانی را در قالب الفاظ به تصویر خواهند کشید که خود به خود،‌ سبب جذابیت می شوند.

جذابیتی که در نوشتن جملات و خلق معانی دیده می شود، تأثیر مستقیم ذهن وسعت پذیر انسان است که مجموعه پیچیده ای از افکار را به وجود می آورد. مجموعه ای که هر جزء آن، تصویری از صور ذهن بوده که در قالب واژه های هنری خلق گردیده است. این جذابیت، نشانه ای از انعکاس صور ذهن در گفتار و نوشتار آدمی است که به صور مستقیم راهگشای معانی و مفاهیم مکتوم ذهن بوده و حقایق ادراکی را با صور شناختی همگام می سازد تا در قالب تصویری روشن به ظهور رسد.

 

چون ذهن نماید اینچنین صورت جان

تصویر بیافریند اینگونه عیان

جذابیتی که گشته پیدا ز حضور

معنای همان نشانه باشد به جهان

 

۲) وسعت دادن به معنا: 

ذهن علاوه بر تأثیرگذاری بر لفظ، به دلیل تصویرآفرینی نوعی معناگرایی نیز در نوشته به وجود می‏ آورد؛ یعنی معانی و مفاهیم خاص شناختی در رابطه با تصاویر خلق شده، مجموعه کاملی از حقایق ادراکی بوده که می تواند در قالب تصاویر نوشتاری با ارائه معانی خاص به ظهور رسد. این معانی با وسعت دادن به فکر به حقایق درک شده، در واقع نوعی تصویرآفرینی در گفتار به وجود می‏ آورد که خود به خود راهگشای معانی مختلف ذهن انسان خواهد بود.

هر نوشته به صورت مستقیم، انعکاسی از باورهای فکری انسان بوده و چون ذهن، تصویرآفرین حقایق شناختی است معمولاً در رابطه با لفظ، معانی خاص و ویژه ای را به ذهن غالب می سازد که خود به خود در واژه ها آشکار می شود و یک مجموعه کنترل شده از معانی ادراکی را به وجود می آورد که تصویر همان قدرت ذهن در نوشتار است و زیباترین معانی را در رابطه با الفاظ انتخاب شده به کار می برد و به صورت مستقیم، سبب گسترش معنا می شود.

مفهوم هر واژه‌گاه به صورت مستقیم از ذهن تحریک پذیر انسان نشأت می گیرد؛ یعنی زمانی که تفکرات انسان با ساختارهای موجود در اندیشه کمال یافته اش همراه می شود، طی یک بازخورد مثبت از معانی و مفاهیم موجود در هر لفظ یک ارتباط دوجانبه بین لفظ و معنی به وجود می آورد که خود، بیانگر حقایق شناختی و قدرت درک باورهای عمیق انسان است و تصویر روشنی از معانی را در الفاظ به کار رفته منعکس می سازد که درحقیقت، باوری از نیازهای کنترل شده و افکار ناب ادراکی اوست.

وسعت دادن به معنا، تأثیر تصویرآفرینی ذهن در محدوده الفاظ انتخاب شده ای است که اندیشه انسان در برخورد با شرایط خاص به آن می رسد. درواقع، صورتی از نیازهای منطقی انسان در قالب کلمه های مهار شده ذهن است که با گسترش دادن معنا یک حقیقت روشن و تصویر واقعی از نیازها را منعکس خواهد ساخت تا تصویری که باید از ذهن و نشانه های ادراکی وی نشأت گیرد، در این مجموعه به اصل و منشأ نیازهایش متصل گردد و با حقایق ادراکی به این ساختارهای لفظی معنایی خاص ببخشد.

 

تصویر خبر دهد ز معنای دگر

اینگونه بیافریند این نقش و هنر

چون لفظ عیان نماید این معنی جان

بی لفظ ز معنیش دگر نیست خبر

 

۳) خلاقیت در ارائه مطالب: 

تصویرآفرینی ذهن، نوعی انعکاس افکار در نقش های مختلفی است که بیانگر معانی متفاوت و قابل تعریف در زمینه های شناختی بوده و می تواند در تصاویر غریب، به بازتاب دیگر نشانه های ادراکی بینجامد که خود به خود سبب نوعی خلاقیت در نوشتار خواهد شد. در این حالت،‌ صور مختلف نوشتاری در معانی تعریف شده ای به ظهور می رسند که بیانگر حقیقتی ناب در قالب تصاویر ارائه شده ذهن بوده اند و به صورت حاشیه ای در متن کلام به کار می روند.

گاهی فکر با پرده پوشی تصاویر، نوعی نمادگرایی در ذهن به وجود می آورد تا واژه ها به صورت ارادی، در قالب معانی خاص بیان شوند، سپس با جمع بندی مضامین مختلف به انعکاس این معانی در واژه های تعریف شده می پردازد که خود شاخه ای از این خلاقیت در نوشتار بوده و می تواند تصاویر مختلف ذهن را به وجود آورد. درحقیقت، این مطلب نشانه ای از ظهور معانی در قالب واژه‏های قابل تعریف است و هنر نوشتن را با قدرت تصویرگرایی ذهن همگام می سازد.

در ارتباط مستقیمی که ذهن انسان با الفاظ بیان شده دارد،‌ گاهی ذهن در برخورد با نشانه های ادراکی به صور مختلف فکر پناه می برد تا آنجا که تصویر ارائه شده در ذهن،‌ به نوعی انزواگرایی در قالب رمزآفرینی الفاظ گرایش می یابد. در این حالت، گاهی یک ذهنیت و شناخت با معانی مشخص شده ای به تصویرآفرینی ذهن کمک می کنند تا واژه ها در بطن معانی تعریف شده به ظهور رسند. این خود، تصویری از حقایق شناختی در قالب واژه ها خواهد بود.

با توجه به اینکه ذهن انسان به صورت گسترده ای با حقایق درک شده و تصاویر انعکاس یافته خودآگاه ارتباط مستقیمی دارد، مفاهیم گاهی به صورت یک مجموعه گسترده از هر جزء شناخت، لفظی قابل تعریف می سازند تا هر آنچه باید در قالب الفاظ بیان شوند، در حالت  واقعیت گرایی ذهن به اهداف خود جهت داده و به تصویرگرایی اندیشه معنا می بخشند. این در حقیقت، بازتاب فکر در قالب حقایق تعریف شده است که اندیشه را با اصل مفاهیم انتخاب شده ذهن همراه می‏ سازد تا تصویر روشنی از ادراک را به وجود آورد.

 

از فکر چو لفظ و معنیش پیدا شد

تصویر چنین حقیقتی رسوا شد

خلاقیتی که گشته پیدا زین فکر

در خلق اثر نشان این سودا شد

 

۴) نکته‏ سنجی:

ذهن با تصویرآفرینی این امکان را به فرد می دهد تا با دقت و نکته سنجی در امور مختلف، واژه ها و معانی خاص را منطبق با تصویرگرایی ذهن خلق نماید. در این حالت، آنچه به تصویر کشیده می‏شود، واژه هایی خاص در مضامینی قابل تعریف بوده که با دقت در باورها و تمایلات انسان، به صفحه نمایش آمده و به صورت نوشتاری قابل تعریف به ظهور رسیده است. این درواقع، توانایی ذهن و پردازش واژه هاست که می تواند زیباترین تصویر ذهن را به فعلیت برساند.

نکته سنجی، توانایی ذهن در آفرینش معانی قابل تعریف و واژه های متناسب با آن‏هاست که می‏تواند در تصویر روشنی از حقایق شناختی به ظهور رسد. این تصویرگرایی، در واقع زمینه بیان واقعیت های شناختی در مجموعه ای از کلمات است که خود به خود چون آئینه ای در برابر تصاویر ذهنی قرار گرفته و در حجم قابل تعریفی از واقعیت های شناختی، به عرصه ظهور می رسد و درواقع، زیباترین تصاویر ذهنی را در قالب واژه ها بیان می نماید.

زمانی که ذهن گسترش پذیر انسان در مجموعه غریبی از این تفکرات شکل یافته و تصاویر نقش بسته در ذهن قرار می گیرد، نوعی بازخورد مثبت از درک واقعیت های ادراکی می تواند خود به خود به وجود آورنده مفاهیم خاصی باشد که با تصویرآفرینی و فرم بخشی به معانی ذهن، در ناخودآگاه در حال شکل گرفتن بوده اند. این حقیقت، تصویری از بازتاب اندیشه در برابر واقعیت های شناختی است که زیباترین معانی را در قالب لفظ به ظهور می رساند.

نکته سنجی، قدرت ادغام معانی و مفاهیم شکل یافته در الفاظ مناسب را به وجود می آورد و این امکان را به هر نوشته ای می بخشد تا در راستای مفاهیم ارئه شده، زمینه تصویرسازی های دیگر ذهن قرار گیرد تا به دنبال جمع و گسترش مفاهیم، هر لفظ بتواند به صورت تعریف یافته از اندیشه تصویری متناسب با معنا به وجود آورد که درواقع، همان نقاشی ذهن در قالب واژه های معنادار است.

 

با دقت فکر می شود اصل، بیان

هر معنی و لفظ گشته اینگونه عیان

تصویر عیان شود ز تصویر دگر

هر چند که معنیش  بُوَد باز نهان

 

۵) پیوند با هنر:

ذهن با تصویرآفرینی، نقش هنرمندی را اجرا می کند که با رنگ ها و طرح های مختلف، معانی بسیاری را به مخاطب ارائه می دهد. درواقع، تصویرآفرینی ذهن یک راهکار مؤثر برای پیوند با هنر خلق معانی و مضامین خاصی است که در خودآگاه انسان به صورت مکرر در قالب واژه ها بیان شده اند و با این تصویرسازی، زمینه تغییر شکل معانی و واژه ها برای ارائه مقاصد مختلف مورد توجه قرار می گیرد؛ بنابراین در پیوند خود با هنر، نقش این هنرآفرینی را به عهده دارد.

تصویری که ذهن با درک و دریافت نشانه های شناختی به آن می رسد، درواقع بازتاب صور تغییر یافته ای است که با خلاقیت محوری اندیشه در مسیر خلق واژه ها آشکار می گردد. پیوندی که ذهن با هنر ایجاد می نماید، نقش آفرینی واژه ها را دوچندان می سازد تا آنجا که می توان با هر نشانه ای که در قالب الفاظ و معانی خاص پنهان شده، یک تصویر نوین از هدف ها و مقاصد ذهن را به وجود آورد که در انتخاب و تعیین مضامین، به صورت ارادی تأثیرگذار خواهد بود.

در پیوندی که ذهن با هنر خلق و بیان تصاویر ساختگی به وجود می آورد، درواقع تابلویی از تصاویر شناختی را با رنگ های مختلف که بازتاب معانی نوین هستند همراه می سازد تا آنچه برای بیان مضامین مختلف واسطه قرار می گیرد، درواقع بازتاب این حقایق باشد و راه و رسم بیان نوشته ها را در الفاظ خاص به تصویر بکشد که خود به خود، نقش هنر را در این تصویرسازی ها بازی خواهد کرد که بازتابی از نیاز و هدف گرایی انسان در هر نوشته ای است.

انسان با تفکر به بازتاب نگرش های خویش در مسیر حقیقت گرایی جهت می بخشد و در قالب یک نشانه، از حجم غریب صورشناختی مجموعه ای از تصاویر ادراکی را ارائه می دهد که خود در مسیر باورها، واسطه قرار گرفته و عظیم ترین تحولات را به وجود آورده، تحولاتی که خود به خود در نقش‏ها و مضامین خاص به ظهور می رسند؛ بنابراین پیوندی که با هنر برقرار می شود، معرف تأثیر تصویرسازی ذهن در نوشته است.

 

چون فکر نشیند اینچنین گرم هنر

در معنی خوش شود عیان غرق نظر

تصویر هنر بُوَد درین وادی  فکر

کاید ز هزار لفظ معنای دگر

 

۶) خیال پردازی و توصیف:

ذهن گسترش پذیر انسان در قالب تصویرآفرینی، به توصیف صحنه هایی می پردازد که در قالب تصاویر شناختی آشکار شده اند. در واقع وصف این تصاویر، زمینه ابراز بسیاری از حالات روحی و تصاویر ادراکی ذهن است که می تواند در شکل قابل توجهی از مجموعه الفاظ مناسب با معنی به ظهور رسد. در واقع، ذهن هنگام تصویر آفرینی توصیف را واسطه بیان این معانی قرار می دهد تا آنچه باید در مجموعه معانی شناختی بیان شود، در ارتباط مستقیم با واژه ها زیباترین تصویر را آشکار سازد که خود نشانه ای از جنبه های ادراکی است.

لحظه ای که اندیشه با حجم غریب نشانه های ادراکی همگام شد، توصیف تصاویر ذهنی می تواند به صورت مستقیم بازتاب همان فکر اولیه در برخورد با تصاویر شناختی باشد که به صورت ناخودآگاه،‌ بیانگر نشانه های ادراکی بوده و از هر تصویر مبهم، جلوه ای از معانی قابل فهم را آشکار می سازد تا هرآنچه نامفهوم می نماید، در ارتباط مستقیم با این حقایق، در قالب نوشتار به ظهور رسد.

 

هر صورت فکر بوده پابند خیال

تا هست شود ز وصف، رؤیای محال

پیوند خیال می نماید ره فکر

با رنگ هنر عیوب آن گشته زوال

 

خیال پردازی نیز تأثیر همان تصویرآفرینی ذهن است که هر نوشته ای را با تحلیل گرایی مزین به معانی خاص و تصاویر ناخودآگاه ذهن می سازد و در این حالت، با ارتباط مستقیمی که بین تفکرات هدایت شده ذهن با معانی وجود دارد، به حسی روشن دست می یابد که در واقع، تأثیر همان خیال پردازی بوده و حقیقت را در قالب خیال مصور می سازد تا اصل و معنای واژه ها در افکار تعریف یافته ذهن به ظهور رسند. این درحقیقت تأثیرپذیری مستقیم فکر از واژه های خلق شده به شمار می آید که در قالب تصاویر ذهن آشکار می گردند .

با توجه به نقشی که تصویرآفرینی ذهن در هر نوشته ای دارد، می توان گفت که ارتباط مستقیم تصاویر ذهن با واژه ها و معانی، اصل تحول هر نوشته به شمار می آید تا آنجا که می توان با تأثیرپذیری مستقیم این تصاویر، بسیاری از نوشته ها را به تعالی رساند و نواقصی که ممکن است در ارائه معانی یا انتخاب واژه ها وجود داشته باشد، با این تصویرآفرینی برطرف خواهد شد. در این حالت، ذهن انسان با مدیریت بر نقش پذیری هر واژه و کنترل معانی، زیباترین تصاویر ذهنی را در قالب جملات ارائه خواهد داد که بیانگر قدرت تأثیرگذاری ذهن در هر نوشته ای است و می تواند در این زمینه تحول آفرین باشد.

 

ملیحه هدایتی

 

پیشنهاد می‌کنم این مطالب را هم مطالعه کنید:

چگونه نویسندگی را شروع کنیم؟

۳ نکته طلایی برای بهتر نوشتن

از کجا بفهمیم استعداد نویسندگی داریم؟

ارتباط فکر و احساس در نوشتن

برطرف کردن هیجانات منفی و ترس از نوشتن


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com