هدفمند بودن افکار

هدفمند بودن افکار، رمز خودباوری است

خودباوری، تصویری از شناخت و درک حقیقت وجود است که در صور مختلف خود را نشان می دهد. نتیجه این خودباوری، اعتماد به توانایی هاست بنابراین می تواند در تمام مراحل زندگی تأثیرگذار باشد. این حس مثبت با نشانه های غریبی که در ذهن انسان حضور دارند، ارتباط مستقیمی دارد تا آنجا که اگر فرد به اصل این نشانه های ادراکی پی ببرد می تواند به این حس زیبا دست یابد که در واقع تحول ساز وی در طول زندگی خواهد بود.

مهمترین عامل برای رسیدن به خودباوری، اندیشه انسان است. اینکه تا چه حد از تفکرات خویش بهره می بریم و ذهن گسترش پذیر ما در چه محدوده ای به تصویرسازی می پردازد. این تأثیر مستقیم به وضوح در نوع تفکر هر انسانی تجسم می یابد. گاهی یک تفکر ایده آل به صورت پرسش و پاسخ فرد را درگیر کشف مجهولاتی می سازد که پاسخش وی را به خودباوری می رساند، اما گاه تفکرات پیچیده و غیرمنطقی، سبب تزلزل شخصیت وی می شود پس نوع تفکر و چگونه اندیشیدن نیز مهم خواهد بود.

با توجه به تأثیری که اندیشه در خودباوری دارد، اصل مهم به هدفمندی افکار مربوط می شود. در واقع زمانی که حجم گسترده تفکرات به صورت پی در پی سبب تغییر و تحول نگاه ما می شوند، درک واقعیت ها می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. اینکه ما ذهنمان را درگیر چه مسأله ای سازیم مهم است. آیا موضوع رفع ابهام می تواند تحول ساز باشد یا اینکه موضوع مورد بحث یک مطلب پیش پا افتاده و ساده است و فکر ما تنها به صورت غیرارادی سرگرم پرسش و پاسخ های غیرمنطقی شده، بنابراین هدفمند بودن افکار، رمز خودباوری است اما برای این هدفمندی نیاز به مدیریت و کنترل افکار داریم.

 

مدیریت افکار

همانطور که ذکر شد، ذهن انسان به دلیل گسترش پذیری همواره در معرض افکار مختلف است. قدرت مدیریت بر ذهن و چگونگی تفکر می تواند سبب هدفمندی افکار ما شود؛ زیرا گاه یک جزء از اندیشه، خود در واقع کلیتی قابل شناخت است که زیرمجموعه های بسیاری در موضوع مطرح شده دارد، و گر نسبت به آن بی تفاوت باشیم قدرت کنترل ذهن را از دست خواهیم داد؛ زیرا ذهن به صورت ناخودآگاه حجم غریبی از سؤالات را ارائه خواهد داد و این سبب سردرگمی ما خواهد شد بنابراین برای مدیریت بر افکار که نتیجه اش خودباوری است، باید نکاتی رعایت شود که در اینجا به بیان آنها می پردازیم:

 

۱) هدایت و انتخاب درست افکار

برای رسیدن به یک انتخاب درست، باید فکر از تصورات واهی که ریشه در جهل انسان دارد، پاک گردد. برای یک هدایت صحیح، ذهن نیاز به همگرایی صور مختلفی دارد که مجموعه ای از تفکراتش را به وجود آورده اند. در این همگرایی گاه برخی از تفکرات برخاسته از همان تصورات واهی بوده اند. اینجاست که فرد برای مدیریت فکر باید به هدایت این مجموعه گسترده بپردازد. برای یک هدایت صحیح باید به صورت غیرمستقیم، گاه به تصویرسازی هایی پرداخت که در راستای تفکرات خاص هستند.

 

گر صورت اندیشه نمایان گردد

درکش ز چنین حادثه آسان گردد

با جلوه خوش گشته عیان زین حیرت

معنای همین لفظ چو پنهان گردد

 

زمانی که این تصویرسازی ذهن را درگیر صور مختلف نمود، در یک همخوانی افکار می تواند بهترین نشانه های تغییر را بیابد، پس دست به انتخابی درست خواهد زد. بسیاری از تصاویر ناشناخته ذهن که مضامین نامفهومی را برای اندیشه ایجاد کرده اند، با این شیوه جای خود را به تفکراتی سالم می دهند تا در حجم غریب این تصاویر ذهنی، تنها نشانه های حقیقی یک تحول بزرگ باقی بماند که همان انتخاب صحیح تفکرات است.

گاه یک موضوع می تواند ذهن را به شیوه های مختلف درگیر بعضی از نشانه های ساختگی فکر سازد، در این حالت تجزیه پذیری افکار می توانند مثمر ثمر باشند؛ یعنی آنجا که فرد از میان این افکار به روشن ترین تصویر ذهن پناه می برد، خود به خود زیر مجموعه های بسیاری در راستای همین تفکر خاص به وجود می آیند. این اجزاء در یک مجموعه همگرا سبب تغییر و تحول فکر خواهند شد، پس آنچه از هر جزء به وجود می آید مجموعه ای از تفکرات همگرا خواهد بود.

به دنبال این تجزیه پذیری افکار، فرد باید به کمک ذهن گسترش پذیر خود دست به انتخاب بزند؛ یعنی برخی از زیر مجموعه ها تنها ساخته ذهن وی هستند و هیچ نشانه ای در عالم خارج ندارند، اینجاست که باید جلوه هایی که تصویر غلطی را به اندیشه ما القا می کنند طرد نمود تا تصویرسازی ذهن طبق مضامین انتخابی باشد و مجموعه ای که می تواند انسان را با بسیاری از مفاهیم شناختی آشنا سازد، همچنان باقی بماند.

هدایت این مجموعه ها سبب مدیریت صحیح افکار می شود؛ زیرا آنجا که باید جزءها بیان گردند، دیگر کلیت نقشی نخواهد داشت و بالعکس زمانی که باید در یک مجموعه گسترده کلیت ها را به اثبات رساند، دیگر توجه به اجزاء بی مورد خواهد بود. اندیشه انسان می تواند در رویارویی با این مجموعه های ابهام برانگیز به تصویرسازی گرایش یابد. این تصاویر همان نشانه های حیرت انگیز یک تغییر خواهند بود که فرد با یک همخوانی صحیح بین افکارش می تواند این تحول را به وجود آورد.

 

۲) حذف تفکرات غلط

یکی از دشوارترین مراحل، شناخت و درک تفکراتی است که به صورت غیرارادی همراه با دیگر صور ذهن در تفکر ما به اثبات رسیده اند، اما این تفکرات کاملاً در مسیر خطا هستند. اعتماد بیش از حد به این تصاویر غلط می تواند دیگر افکار بشر را نیز تحت تأثیر قرار دهد. برای هدفمندی و مدیریت این افکار باید فرد با گرایش به صور شناخته شده اندیشه اش به شناسایی این افکار غلط پی ببرد که در واقع برای این شناخت باید به دو نکته مهم توجه کند.

اولین مطلب، بازخورد منفی ذهن در درک این صور ناآشناست. اگر فرد فکر خود را از نشانه های غلط برانگیز ذهن رها سازد، خواهد توانست این بازخورد منفی را درک کند. با این روش می تواند بسیاری از افکار غلط را طرد نماید؛ زیرا به صورت ذاتی مجموعه گسترده ای از تفکرات به صور آشنا متمایل هستند و هر آنچه ابهام برانگیز و غیرقابل اثبات باشد؛ خود به خود حذف خواهد شد. البته در صورت درک این بازخورد منفی که خود روشی برای مدیریت صحیح افکار است.

 

دریاب که هر جلوه نباشد زیبا

هر نقش نکو گشته نهان در رؤیا

پس دورشو از فکر غلط با حکمت

تا اصل نمایان شود از این معنا

 

دومین مطلب، ناهماهنگی بین این تفکرات غلط با دیگر صور ذهن است. اگر فرد به درک درستی از باورهایش برسد، به این تفاوت و ناهمگونی تفکر پی خواهد برد. تصویری که اینگونه تفکرات را در ذهن مصور می سازد، در مقابل دیگر صور ذهن کاملاً متفاوت بوده و جز ابهام و سردرگمی نتیجه ای نخواهد داشت. همین سرگشتگی ذهن می تواند اثبات کننده پوچی اینگونه افکار باشد، پس طرد این مجموعه غلط بیانگر فکر سالم و کنترل افکار است.

ساده ترین روش برای حذف این تفکرات، جایگزینی است؛ زیرا ذهن قدرت تصویرسازی و درک بالایی دارد. زمانی که حضور این تفکرات غلط باعث نوعی پریشانی در افکار می شود، بهترین راه جایگزین نمودن افکار اثبات شده و قابل درک به جای اینگونه تفکرات است که خود می تواند ضعف ها و نواقص موجود را برطرف ساخته و تصویر درستی از انتخاب و گرایش انسان را در مجموعه تفکراتش مصور سازد که خود بیانگر باوری روشن خواهد بود.

 

۳) شناخت حقیقت از مجاز

برای یک مدیریت صحیح افکار، باید به دنبال درک نشانه های مجازی و گره های ادراکی باشیم. در راستای این هدف، باید از مجموعه گسترده تفکرات یک کلیت در ذهن مصور سازیم. در این حالت، با مقایسه اجزاء می توان به تفاوت های موجود در این نشانه ها پی برد. آن دسته از افکاری که نشان خیال یا وهم باشند از حقیقت جدا خواهند شد، البته تصویرسازی ذهن گاه مانع درک این واقعیت می شود؛ زیرا به صورت گسترده با تصویرسازی بر حجم این نشانه ها خواهد افزود و در این حالت، درک حقیقت از مجاز دشوار خواهد بود.

برای رسیدن به این مهارت، بهتر است به عینیت پردازی های ذهن پناه ببریم؛ یعنی آنجا که یک تصویر مصور می گردد، ذهن را وادار به انتخاب یک موضوع عینی سازیم و با اتحاد و گرایش به همخوانی این تصاویر، از نشانه های غلط به تصورات روشنی روی آوریم که بیانگر واقعیت های ادراکی ما هستند. در چنین مجموعه ای آن دسته از صور ناشناخته که دور از مصادیق خارج از ذهن هستند، از صفحه اندیشه پاک خواهند شد و مجموعه منسجمی از افکار و عقاید صحیح باقی خواهد ماند.

 

چون دور شود ز فکر هر رنگ مجاز

معنای حقیقت است، سوداگر راز

معنای دگر نبوده در صورت فکر

این حادثه معنیش بُوَد اصل نیاز

 

گاهی آنچه را که در ذهنمان مصور می سازیم، یک تصویر نیست بلکه وهمی است که به اندیشه ما جهت می بخشد. این جهت یابی غلط، همان انحراف ذهن در مسیر درک نشانه هایی است که به صورت غیرارادی، حجم غریب اندیشه ما را درگیر خود ساخته است. زمانی که تفکرات ما با این تصاویر آشنا شد، به موازی آن به دنبال مصادیق خواهد گشت. این مصداق ها خود به خود بسیاری از تفکرات غلط را حذف خواهند ساخت و تنها یک مجموعه کامل از واقعیت های شناختی باقی خواهد ماند.

خطاهای ادراکی نیز در پذیرش این تصویرگرایی غلط بی تأثیر نخواهند بود، بنابراین برای یک مدیریت صحیح بر افکار باید این خطاها را برطرف نمود تا آنچه باید مصور گردد، در قالب یک نشانه اثبات شده بیانگر حقایق نابی باشد که در افکاری مثبت پنهانند، مهارت رسیدن به این انتخاب در واقع نشان توانایی کنترل افکار و مجموعه سازی از اندیشه های کمال یافته است که حقیقت را از مجاز متمایز می سازد.

 

۴) نظم بخشیدن به افکار

به دلیل پیچیدگی و گسترش ذهن، اندیشه همواره در مسیر درک حقایق با تصاویر متفاوتی از موضوع رو به رو می شود. یک ذهن خلاق برای رسیدن به هدف، به نظم این افکار می پردازد. برای این کار از چند روش می توان استفاده کرد. اولین راه، نظم افکار از طریق شباهت محوری میان مضامین مختلف است. تسلط فرد بر درک مفاهیم ادراکی می تواند مهمترین دلیل انتخاب صحیح باشد. با این تفکر درست، افکار به صورت گسترده از طریق شباهت های موجود در مضامین، در مجموعه های همگرا تنظیم خواهند شد که خود به خود راهگشای بسیاری از صور شناختی خواهند بود.

روش دیگر، درک تفاوت هایی است که می تواند این افکار را به صورت غیرمستقیم به یکدیگر ارتباط دهد. در واقع این تفاوت ها سبب جدایی این گروه از افکار نخواهند بود، بلکه در قالب یک تمثیل می توانند اثبات کننده برخی از موضوعات پیچیده و قابل تأمل باشند که در یک جمع بندی کلی به تصویرسازی ذهن نیز کمک خواهند کرد. در این حالت، نظم منطقی افکار با درک این تفاوت ها به نتیجه خواهد رسید و تصویر درستی از این افکار مصور خواهد شد.

 

با نظم رود ز فکر تصویر غلط

دورست ز این نشانه تفسیر غلط

چون اصل تفکر اینچنین جلوه نمود

دیگر نَبُوَد نشان تدبیر غلط

 

موضوع بندی این مجموعه ها نیز ساده ترین روش تنظیم افکار است؛ یعنی مضامینی که برگرفته از قوه خیال باشد با تفکراتی که بیانگر برخی از صور شناختی است همخوانی خواهند داشت و آن دسته از مضامینی که به دنبال واقعیت گرایی هستند، نیاز به چنین تصویری دارند که خود به صورت غیرارادی بیانگر حقیقتی ناب است و می تواند نقش مؤثری در درک باورهای ما داشته باشد تا آنجا که صورت واقعی این تصاویر به مرحله ظهور خواهد رسید.

روش دیگر، انتقال برخی از مضامین با نشانه های ثابت شناختی در قالب تصاویر است که هم می تواند به عنوان راهنما بعضی از خطاهای ذهن را برطرف سازد و هم به صورت یک راهکار مناسب، بیانگر صور غریب ذهن باشد. همان تصاویری که شاید مدتها در بخش ناخودآگاه ذهن پنهان بوده و با این تفکر عمیق، راهگشای نظم افکار گردیده است. با چنین انتقالی می توان فکر را برای دریافت بسیاری از حقایق شناختی آماده کرد و به باورهای خود جهت بخشید.

نظم منطقی افکار ممکن نخواهد بود، مگر با توجه به اصل و منشأ واقعی فکر، درک مضامین و انتخاب صحیح مفاهیمی که می توانند راهگشا باشند. این نظم بخشیدن، تصویری از حقیقت محوری است که ذهن را از هر چه مجاز است دور می سازد و اندیشه را آماده درک باورهایی می نماید که تحول بخش واقعیت ها هستند و به انسان تصویر حقیقی این نیاز را القا می کنند. با این نظم، مدیریت بر افکار به طرز صحیحی صورت خواهد گرفت و به دنبال آن با هدفمندی اندیشه، فرد به خودباوری می رسد.

 

۵) هدف محوری

بهترین راه برای مدیریت افکار، داشتن هدف است. حجم گسترده افکار انسان به دلیل پراکندگی موضوع و حضور مضامین مختلف، نیاز به این نظم منطقی دارد. برای این کار افکار گسترده انسان با داشتن هدف از مسیر خطا دور خواهند شد. هر تصویری که برگرفته از تفکری خاص بوده می تواند با داشتن هدف، بیانگر مفاهیم خاص ادراکی باشد و به کلیه صور شناختی جهت بخشد.

 

اندیشه چو با هدف به میدان آید

تصویر چنین حقیقت آسان آید

پس دور شود ز فکر هر تصویری

کز آن ز هزار نقش حرمان آید

 

هدفی که انسان در مسیر رسیدن به باورهایش دارد، با جمع بندی و تصویر صحیحی  که از آینده خویش خواهد داشت، باعث نوعی هدفمندی در این تصاویر ذهنی شده و صورت واقعی حقیقت را آشکار خواهد ساخت. آنچه در صور ذهن آشکار می شود، نقش این باورهاست که می تواند به هر سؤال ابهام برانگیزی پاسخ دهد و یک کلیت تحت عنوان مضامین شناختی به وجود آورد که نشان دهنده اهداف و مضامین قابل درک خواهند بود.

زمانی که افکار در قالب مجموعه ای از اهداف مختلف به تصویرسازی می پردازد، ذهن گسترش پذیر انسان می تواند هر تصویر را در قالب یک هدف ایده آل آشکار سازد. در ادامه آنچه به دنبال این تصویرگرایی بیان می شود، جلوه های حقیقی باوری است که ذهن برای هدفمندی افکار با تصاویر ادغام نموده و یک کلیت غریب را به وجود آورده که در واقع، خود تصویری از این حقیقت محوری خواهد بود.

با این روش، افکار هدفمند می توانند فرد را به خود باوری برسانند؛ زیرا آنچه از تصاویر شناختی صادر خواهد شد، مجموعه کاملی از تصورات وی نسبت به مضامین مختلف بوده که در قالب نشانه های حقیقی به ظهور رسیده است، بنابراین فرد با داشتن چنین تفکر سالم و اندوخته های ذهن می تواند حس خودباوری و اعتماد به نفس را در خودش تقویت نماید. این حقیقت در سطح گسترده جامعه نیز می تواند مؤثر باشد و بسیاری از چالش ها و تفاوت های موجود در افکار مردم را برطرف سازد.

 

(ملیحه هدایتی)

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com