وحدت لفظ و معنی در نویسندگی

وحدت لفظ و معنی در نویسندگی

نویسندگی، هنر بیان افکار در قالب لفظی مناسب آراسته به معانی و مضامین نابی است که بیشترین تأثیر را بر خواننده دارند. در واقع آنچه در اندیشه انسان موج می­زند، تصویری از نگاه او به زندگی است که با هدایت عقل و همراهی دل، بیانگر حقیقتی زیباست. هر نوشته بازتاب نگاهی روشن و تفکری عمیق به­ شمار می آید که می­ تواند تصویرگر نقش نوینی برای آرزوها و رؤیاهای پاک انسان باشد.

چنین رؤیایی می ­تواند در قالب یک نوشته ساده تحقق یابد. عبارت ­ها و کلماتی که بیانگر معنا و مفهوم خاصی هستند، می­ توانند نقش راهنما را ایفا کنند. این در واقع هنر یک نویسنده موفق است که بتواند در عین سادگی، بر زیبایی و تأثیر کلام خود بیفزاید. شرط مهم این موفقیت، وحدت لفظ و معنی در نویسندگی است. در اینجا به بیان نکاتی می­ پردازیم که لازم است برای رسیدن به این مقصود رعایت شوند.

 

۱) آگاهی و تسلط بر معنی

نوشته­ ای که برخواسته از عقل و اندیشه کمال یافته نویسنده باشد، بیانگر حقیقت نابی است که می­ تواند در صور مختلف، حقیقت و روح مطلب را به خواننده منتقل کند. آگاهی، شرط اول این موفقیت است. نویسنده ­ای که در موضوع انتخابی خویش اطلاعات کافی دارد، در واقع تجربیاتش را با خوانندگان اثرش به اشتراک می­ گذارد، بنابراین با هنرمندی تمام می ­تواند حقیقت را بیان نماید.

این مطلب ارتباط مستقیمی با معانی و مضامین ارائه شده دارد؛ زیرا تا نویسنده تسلط بر معنا نداشته باشد، نمی ­تواند به راحتی هنر خویش را عرضه نماید. در محدوده تفکرات و اندوخته­ های ذهن وی، هنر تصویرسازی می ­تواند به انتخاب صحیح معانی کمک کند. برای آنکه یک اثر دارای وحدت لفظ و معنا باشد، نیاز به داشتن چنین مهارتی است تا نویسنده با تسلط بر اندوخته­ های ذهنش بتواند بهترین گزینش را داشته باشد.

زمانی­ که ذهن مشغول تصویرسازی است، تجربه نویسنده به راهبردهای جدیدی گرایش می­ یابد که همگی برگرفته از خطاها و آزمون­ های مکرری بوده که این تجربیات را به ثمر رسانده ­اند، بنابراین با آگاهی کامل از میان صور شناختی به گزینش کامل­ ترین معانی می­­ پردازد تا در قالب لفظ بتواند عمیق ­ترین معانی را ارائه دهد. این در واقع مضمون آفرینی ذهن نویسنده در مقوله موضوعی خاص است که می­ تواند در بازآفرینی معانی مشابه در ذهن خواننده مؤثر باشد.

تسلطی که نویسنده بر معانی دارد، یک واسطه برای بیان صریح و منطقی مطالب است، پس از واژه ­هایی استفاده می ­کند که در محدوده این معانی بیشترین کاربرد را دارند تا در ذهن خواننده ابهامی به­ وجود  نیاید. انتخاب صحیح در واقع بازتاب آگاهی نویسنده بر محتواست که اثرش را بهر انتقال این افکار واسطه قرار می دهد تا دور از جزئیت پردازی­ های بی مورد بتواند در قالب یک نوشته اثربخش، راهنمای ذهن خواننده در مسیر درک مضامین ارائه شده باشد.

 

۲) انتخاب واژه ­های مناسب

تصویری که نویسنده در ذهن خود مصور می ­سازد، بازتاب درک وی از واقعیت­ هاست. برای وحدت لفظ و معنی باید از همین تصاویر کمک گرفت. نویسنده باتوجه به تصویرسازی ذهن، به گزینش واژه­ های مناسب می­ پردازد تا هماهنگ با معنا بتواند اثری قابل توجه ارائه دهد. برای یک انتخاب صحیح، باید بر محتوای هر واژه مسلط باشد تا در کل اثرش از واژه­ های مناسبی در ارائه معنا استفاده کند. این مطلب در واقع نوعی بازخوانی تصاویر ذهن در قالب الفاظ است که به هنر نویسنده بستگی دارد.

 

گر لفظ نشیند دل معنای کلام

هرگز نَبُوَد بند چنین صورت و نام

هر لفظ مصور شده در معنی خود

پس وحدت این معنی و لفظ است مرام

 

بعضی از واژه ­ها به دلیل گستردگی در معنا، کاربردهای بسیاری دارند. نویسنده برای موفقیت در انتخاب خود باید براین معانی واقف باشد و در راستای موضوع، لفظی را انتخاب کند که هم به صورت یک واسطه بیانگر معنای مورد نظر باشد و هم ذهن خواننده را درگیر تصاویر شناختی و معانی خاص نماید تا جذابیت کلام دو برابر گردد. این روش از کسالت و یکنواختی نوشته می­ کاهد و اثری قابل توجه به ­وجود می­ آورد.

گاهی باید واژه ­هایی ساده را درنظر گرفت؛ زیرا معنا آنقدر عمیق و سنگین است که انتخاب یک کلمه دشوار ذهن خواننده را درگیر لفظ می­ سازد و اصل معنا فراموش می­ شود. نویسنده باید این کلمه­ ها را در جایگاه صحیح خود به­ کار برد تا ذهن خواننده، سرگردان درک مفهوم و منظور نویسنده نباشد. چنین الفاظی هم به زیبایی نوشته می­ افزایند و هم درک معنا را برای خواننده راحت می­ سازند، بنابراین بیشترین جذابیت ولذت را برای خوانندگان یک اثر به دنبال خواهند داشت.

گاهی معنا بسیار ساده است. انتخاب واژه ­هایی که بتوانند ذهن خواننده را جذب زیبایی لفظ سازند، در واقع هماهنگی و وحدت زیبایی را بین لفظ و معنا به ­وجود می ­آورند. فکر، قدرت گسترش ­پذیری بسیاری دارد اما نمی­ تواند همزمان هم به لفظ بیندیشد و هم به معنا. باید ارتباط معکوسی بین واژه­ ها و معانی وجود داشته باشد تا ذهن خواننده همگام با هدف نویسنده بتواند به نتیجه قابل توجهی دست یابد. چنین اثری نقش راهنما را خواهد داشت که با هدایتگری خواننده، تحولات بسیاری را در سطح جامعه به ­وجود خواهد آورد.

 

۳) تناسب بین لفظ و معنی

برای وحدت لفظ و معنی در نوشته، باید تناسب منطقی بین این دو رعایت شود. واژه­ ها وسیله بیان معانی هستند اما اگر نویسنده­ای بیش ازحد به واژه­ پردازی روی آورد، معنی تحت تأثیر کلمات مقصود نهایی را بیان نخواهند کرد و خواننده از درک منظور نویسنده محروم خواهد ماند پس روش صحیح، رعایت تناسب لفظ و معناست تا جایی که افسار معنی به دست لفظ نباشد.

در مقابل اگر مضمون ­پردازی و توجه بیش ازحد به معنا، نویسنده را از انتخاب کلمات صحیح غافل سازد، خواننده در حجم غریبی از معانی سردرگم می­ماند و الفاظ نخواهند توانست ذهن خواننده را هدایت کنند. غلبه معنی بر لفظ می ­تواند از زیبایی و جذابیت کلام نیز بکاهد و همانطورکه لفظ­ پردازی خواننده را بی رغبت می­ سازد، معناگرایی افسار گسیخته هم خواننده را از ادامه مطالعه بازخواهد داشت و اگر هم به خواندن ادامه دهد، نتیجه مطلوبی به دست نخواهد آورد.

این تناسب هم به تعداد استفاده از واژه ­ها و سطح معانی و مفاهیم مربوط می­ شود و هم به چگونگی کاربرد واژه ­ها و جایگاه استفاده از معانی، به عنوان مثال بعضی از کلمات، مناسب بیان مفاهیم عاطفی و احساسی هستند، اگر این الفاظ در یک متن سیاسی، اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند، به دلیل عدم هماهنگی با معنا جذابیتی در نوشته ایجاد نخواهند کرد و همچنین مفهوم مورد نظر به خواننده منتقل نخواهد شد.

تناسبی که باید بین لفظ و معنی باشد، یک راهنما برای انتخاب درست معنی واژه­ هاست تا هر فرد بتواند در جایگاه یک نویسنده موفق، مدیریت شایسته ­ای را بر نوشته خود داشته باشد؛ زیرا تصاویری که باید در قالب لفظ بیان شوند، بازتاب همان تفکرات پیچیده ­ای هستند که بستری  مناسب می­ طلبند و نویسنده با انتخاب جایگاه الفاظ و گرایش معانی شایسته، این وحدت را در لفظ و معنی به­وجود می ­آورد.

 

۴) تصویر نمایی ذهن

تصویر ذهن نویسنده از یک موضوع خاص، در اثرش بازآفرینی می ­شود اما برای این تصویرنمایی باید از واژه­ ها و معانی مناسب استفاده کند. گاهی تصویر ذهن بیانگر یک مفهوم خاص است. اگر نویسنده بتواند از طریق هماهنگی بین لفظ و معنی تصویرنمایی کند، درواقع در انتقال مضمون موفق بوده است. برای این کار نیاز به داشتن  مهارت ترکیب کلمات است.

 

چون صورت اندیشه عیان می­ گردد

هر نقش درین لفظ نهان می ­گردد

تصویر دگر نیست درین رسوایی

چون معنی هر لفظ بیان می­ گردد

 

این مهارت، همان به ­کارگیری واژه­ های مترادف و متناسب با معناست. گاهی تضاد کلمات نیز می­تواند مثمر ثمر باشد. چگونگی ارتباط واژه­ ها با معنا در واقع بیانگر همین مهارت است. اگر ذهن خواننده با دریافت تضاد موجود در واژه­ ها، معنی را آسان ­تر درک کند، استفاده از کلمات متضاد هنر نویسنده خواهد بود. گاهی نیز استفاده از چند کلمه مترادف می­تواند مجموعه­ ای از تصاویر ذهنی را به­ وجود آورد. خواننده با هماهنگی این واژه­ ها به راحتی معنی و مضمون مورد نظر نویسنده را درک خواهد کرد.

نویسنده موفق برای تصویرنمایی تفکرات پیچیده خویش از راهکارهای هنرمندانه ­ای استفاده می­ کند که بیشترین تأثیر را بر خواننده دارند. یکی از این راهکارها، تلفیق لفظ و معنی در موضوعی خاص با مضامین مختلف است. نویسنده از طریق معناگرایی بسیاری از مضامین را در مجموعه ­ای از الفاظ به ظاهر ساده بیان می کند. در چنین موقعیتی خواننده در وهله اول ابتدا با تصویرسازی ذهن به بیان واقعیت­ های شناختی می ­پردازد، سپس همان تصویر را در مقایسه با دیگر صور ادراکی تجزیه می ­نماید تا اصل و مفهوم کلام در یک تصویر ساده ذهنی ادراک شود.

در کنار این راهکار، تجربه نویسنده می­ تواند از طریق واژه­ه ای انتخابی متناسب با مفهوم به تصویرسازی ذهن خواننده جهت بخشد تا هرآنچه در تفکرش نقش بسته به­ راحتی به دیگران منتقل شود. این در واقع همان هنر بیان مطالب با رعایت وحدت لفظ و معنی است که در یک تصویر کاملا ساده با مضامین پیچیده اما قابل فهم ارائه می­ شود و خواننده می­تواند با خواندن چنین مطلبی به مهارت­ های شناختی دست یابد که در واقع، وسیله­ ای برای رشد باورهاست.

 

۵) صراحت در ارائه معنا

یکی از مشکلاتی که خواننده در درک بعضی از مضامین نوشتاری دارد، دشواری بیان معنا و عدم درک صحیح محتواست. نویسنده برای موفقیت در انتقال معنی و رفع این مشکل به همان وحدت لفظ و معنی نیاز دارد که صراحت در ارائه معنا یکی از عواملی است سبب این وحدت می­ شود، چنانکه مضامین ذاتاً پیچیده باشند هنر نویسنده در تجزیه چنین کلیت پیچیده ­ای است، به گونه ­ای که یک معنای کلی با صور مختلفی از مضامین بیان می ­شود تا هر تصویر بتواند ساده و راحت ذهن خواننده را آماده پذیرش و درک معنا سازد.

این تجزیه ­گرایی نباید بیش ازحد باشد، چون خود به­ خود سبب پیچیدگی و گستردگی بیشتر معنا می شود. تعادل و توازن بین لفظ و معنی راهکار مناسبی برای این تجزیه­ گرایی است. در این حالت آنچه باید در یک عبارت بیان شود، شاید در چندین عبارت مشابه ارائه می­ گردد تا ذهن خواننده بتواند به صورت پلکانی آماده درک مفاهیم دشوار شود، البته با نظم و رعایت قوانین لازم، هم از پراکنده­ گویی مطالب جلوگیری می شود و هم از خلاصه­ پردازی و نامفهوم بودن کلام.

گاهی می­ توان از طریق تمثیل­ گرایی و بیان نمونه ­هایی از مضامین مشابه با موضوع، این چالش فکری را برطرف کرد. نویسنده می ­تواند با بیان یک مطلب در قالب تمثیل، ذهن خواننده را برای درک دشوارترین مطلب هم آماده نماید. البته این تمثیل­ گویی باید با زبانی ساده؛ یعنی انتخاب الفاظی قابل فهم و روان صورت گیرد تا با پیچیدگی لفظ دشواری معنا را دو چندان نسازد و خواننده بتواند به راحتی به مفهوم مورد نظر نویسنده دست یابد.

درگیر نمودن ذهن خواننده با اصل و محتوای کلام نیز می ­تواند روش مناسبی برای این آمادگی باشد، به­ گونه­ ای که اندیشه در قالب یک تصویر روشن و کلامی قابل فهم بیان می شود اما در بین همین سادگی لفظ می ­توان با طرح سؤال قبل از توضیح مطلب، ذهن خواننده را برای درک معنای کلام آماده نمود، این مقدمه­ ای برای همان تصویرسازی ذهن است که خواننده را همگام با نویسنده در اجرای نمایش هنرمندانه مضامین در قالب الفاظ به مقصود می­ رساند.

 

۶) هماهنگی و انسجام

برای رعایت وحدت لفظ و معنا، نویسنده نیاز به درک موقعیت­ های موضوعی و شناخت تصاویر ادراکی دارد تا بتواند بین مضامین کاملاً متناقض که گاه در یک مطلب بیان می ­شود، هماهنگی ایجاد نماید؛ زیرا گسستگی موضوع از انسجام کلام می­ کاهد، برای این کار نویسنده دو راه بیشتر ندارد، ساده ­ترین راه استفاده از مضامین هم گرا در مسیر یک موضوع خاص است، به گونه­ ای که هر تصویر ذهن بتواند به صورت غیر ارادی تصاویر دیگری از مضمون را تسلسل­ وار در ذهن خواننده به ­وجود آورد.

 

چون وحدت اندیشه نشیند دل لفظ

معنای کلام است همین حاصل لفظ

چون خوش بنماید ره اندیشه نیک

پس وحدت معنی بشود شامل لفظ

 

یکی از محاسن این روش، سادگی درک موضوع توسط خواننده است؛ زیرا با وجود پیچیدگی­ های موضوعی به دلیل هماهنگی بین مضامین و شباهت­ هایی که در مفاهیم ارائه شده وجود دارد، ذهن از تخیل پردازی به سمت عینیت­ گرایی جذب می­ شود بنابراین به دلیل شباهت­ هایی که نویسنده بین مضامین مختلف نوشته ایجاد می­ کند، تصویرسازی ذهن همگام با موضوع سبب انسجام در متن می­ شود.

راهکار بعدی، تنظیم مضامین دریک مجموعه با مفاهیم کاملاً متفاوت اما مرتبط باهم است، به­ گونه ­ای که با انتخاب واژه­ های مناسب یک مجموعه منظم از معانی مختلف به وجود می­ آورد که هر واژه به صورت دایره­ وار، تداعی کننده کلماتی نظیر آن معناست پس ذهن خواننده به صورت غیر مستقیم برای پذیرش مفهوم ارائه شده آماده می­ شود. این همان انسجامی­ است که به واسطه وحدت لفظ و معنی در کلام نویسنده به وجود می ­آید و تصویر روشنی از یک مفهوم عام را مصور می­ سازد.

هنر نویسنده با بازخورد مثبت خواننده از کلام به نمود می ­رسد، آنجا که بتوان به ­راحتی مطلبی را در عین گستردگی معنا و پیچیدگی لفظ با مهارت بیان کرد، در واقع هنر وحدت لفظ و معنا رعایت شده است؛ زیرا این وحدت خود بیانگر جلوه روشنی از تصاویر ذهن در اندیشه خواننده به­ شمار می ­آید و با یک تصویرنمایی مناسب می­ تواند منتقل کننده معانی خاص و واژه­ های انتخابی خود باشد که در مجموع تحول­ ساز و مؤثر خواهد بود.

(ملیحه هدایتی)

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با من:

سوال یا پرسشی از من دارید؟

مطمئنا بی‌نقص نیستم؛ اما بی‌وقفه می‌کوشم برای بهتر شدن. در مسیرِ کامل‌ شدن، حتما نیازمند چشمان تیزبین شما و شنوای نظرات ارزشمندتان هستم.

 

شماره تماس مستقیم با من: ۰۹۱۵۱۲۵۳۱۸۰

ایمیل پشتیبانی: support@malihehedayati.com